حق تحصيل بهائيان متوقف نخواهد ماند

نقل مقالات به معنی قبول و تأیید آنها نیست
حق تحصیل بهائیان متوقف نخواهد ماند
قسمت اول
مردم سرفراز ایران دیگر دنبال واژه ای که بتواند این ظلم های آشکار را توصیف کند نمی گردند؛ دیگر دنبال دلایلی که این ستمکاری های ناروا را توجیه کند نیستند؛ دیگر نمی خواهند به بندها و مواد قانونی برای اثبات این مظالم آشکاراستناد کنند؛ چرا که جناحی از حاکمیت که برای اعمال خود به کسی پاسخی نمی دهد، قوانین و شرافت انسانی را به سخریه گرفته است؛
«آنچه همه ظالمان دنیا دارند توبه تنهائی تنها همه یکجا داری». گوئیا این اشخاص که دراین راه مزد می گیرند و از گوشت و خون مردم تغذیه می کنند هرگز از چشمه های انسانیت و انصاف ننوشیده و هرگز از شرافت و کرامت انسانی قصه ای نشنیده اند، از محبت قسمتی نبرده و از عطر عدالت رائحه ای به مشامشان نرسیده است. بسم الله الرحمن رحیم بر زبان می رانند ولی نه رحم را می فهمند نه بخشندگی و نه مهربانی را؛ آنهم نه تنها در برابر بهائیان، بلکه با آحاد مردم شریف ایران. ای ایران، ای سرزمین مهر، ای زادگاه پاکان و فرزانگان، ای گاهواره تمدن و عدالت، ای جایگاه بلند مرتبۀ علم و دانش، تسلیت بر تو باد. نیاید روزگاری که تو را، چنین واژگون طالع ببینم، نیاید روزگاری که چنین شوریده بخت، جوانان تو را در بندِ اسارت وعسرت ببینم، نیاید روزگاری که تو را زانو زده بخاک، دست بسته و پا بسته در کنج زندان های بی قانون ببینم، هرگز مباد هرگز مباد...
 از دوچشم ای قلب امکان خون ببار   تا شود خون موج زن از هر کنار
اینان دم از ایمان و تقوا میزنند به عدالت علی امیر مؤمنان فخر می کنند عالم انسانی را برای مشاهده کرامت و اعجازی که در ایران ساخته اند دعوت می کنند خود را الگوی جهانیان می دانند امّا در پای عمل همه چیز واژگون است.
بر روی اسکناس های پنج هزار ریالی نوشته اند:
«دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس برآن دست خواهند یافت» یعنی ما علم را تسخیر خواهیم کرد هر قدر هم که دور از دسترس باشد. مگر بهائیان ایران مردانی از سرزمین پارس نیستند؟! پس  چرا  آنان تلاش کنند جاسوسی است؟! و لی شما تلاش کنید آب حیات است؟!
جای تفسیر این حدیث در این سطور نیست، امّا به لحاظ همان فهمی هم که دارند ببینیم آنان در میدان عمل چگونه عَلَم های عِلم را واژگون می کنند؟ و چگونه جوانان ما را بعد از گذشت سی سال از آن علوم ثریائی می آموزند؟...
این برای اولین بار نیست که به مؤسسات علمی بهائیان می تازند و برای اولین بار نیست که جوانان عزیز ایران زمین، این اعمال وقیح را نظاره می کنند. تعطیلی دانشگاه ها در اوایل انقلاب به بهانه انقلاب فرهنگی و اخراج بسیاری از جوانان با استعداد از دانشگاه ها و کشتار دانشجویان در خوابگاه ها، تعویض رؤسای دانشگاه ها، تحمیل دروس غیر نافعه به دانشجویان، شعار بی ثمرماندۀ پیوند حوزه و دانشگاه، همه یاد آور سوابق درخشان این ستایندگان علوم است. حضرت بهاءالله می فرمایند «در قول فخر عالمند و در عَمَل ننگ اُمَم»(1)
جناب عبدالکریم سروش که خود روزگاری برای خدمت به دانش و فرهنگ ایران تلاش می کرد چه خوش فاش کرد و چه خوش سر از راز این قصه گشود و چه مردانه روی از آنان برتافت و خود را مبرا ساخت. خواندن آن نامه گویا را به همه پند آموزان و مردمان روشن ضمیر توصیه می کنیم.(2)
به یمن این انقلاب ضد فرهنگی الحمدلله ، دانشجویان بهائی، همه اخراج شدند. اساتید بهائی را که کافر بودند از دانشگاه ها اخراج کردند؛ به این ها هم راضی نشدند، پروانۀ پزشکی برخی از اطبای تحصیل کرده بهائی در همین سرزمین را، باطل کردند تا مبادا نَفَس کفّار به مردم شریف ایران برسد.
سالها قبل در کرمان، مطب یک پزشک بهائی را تعطیل کردند، گفتند که این دکتر کافر و نجس است و نباید مسلمین را معاینه کند. بعد بجای آن یک دکتر هندی آوردند. او در حیاط منزل خود گاو نگاه می داشت و برای آن شیرینی می خرید ومی خورانید.
فقط آه میتوان کشید، روزگاری در صدر اسلام، آوازه عظمت علوم و فنون، ازبخارا تا بغداد و از بغداد تا اَندلس اسپانیا را تسخیر کرده بود حتی حضرت عبد البهاء در یکی از آثارشان اشاره می کنند که شخسی فرانسوی که مسیحی بود به اَندلس آمد و تحصیل علوم کرد و بعد ها او را به عنوان پاپ انتخاب کردند.(3) جناب احمد یزدانی از دانشمندان بهائی و سفیر صلح حضرت عبدالبهاء به انجمن صلح لاهه، در کتاب «مبادی روحانی»، صفحۀ 29 توضیح می دهند جوانی که در لوح مبارک مذکور است «از ائمۀ اسلام در اندلس کسب معارف کرد»، ژربرت فرانسوی است که از 999 میلادی تا 1003 به مقام پاپی انتخاب و به نام پاپ سیلوستر دوّم موسوم و معروف است.
 اما آن روزگاران را چه شد؟ امروز اعمال این مدعیان چه شباهتی به آن دوران دارد؟ کافی است به فرار مغزها و آمارتکان دهندۀ فرار اساتید ایرانی، نظری سطحی بیافکنیم.(4) تا معنی علم و علم پروری را خوب بفهمیم.
در توصیف این شرایط اسفبار بهتر است بگوئیم «علم اگر در ثریا باشد مردانی ازجمهوری اسلامی ایران میروند وعلمش را واژگون میکنند» زیرا نشر علم جهل را می زداید و بقای آنان را تهدید میکند.
 در همان آغاز ظهور اسلام، پیامبر اکرم، به اُسرائی که سواد داشتند فرمودند که اگر به ده نفراز مسلمین قرآن بیاموزند آنان را آزاد خواهند فرمود. این بود شأن علم. اما آنان کجا بودند و حالا ما کجائیم.  
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)   اشراقات و چند لوح دیگر صفحه 117
(2)    نامه دکتر عبد الکریم سروش
(3)   مبادی روحانی صفحه 28
(4)   فرارمغزها    
به گزارش «فردا»‌، سالانه 150 تا 180 ایرانی به دلایل مختلف از ایران مهاجرت می‌کنند (تنها در سال 2000 میلادی 220 دانشگاهی ایران را به مقصد کشورهای غربی ترک کردند) و طبق آمار صندوق بین‌المللی پول هم اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می‌کنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 15 کارشناس ارشد، 3/2 دکترا و در مجموع 5475 نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.

پرجاذبه‌ترین کشورها برای فرار مغزهای ایرانی براساس گزارش "‌مهاجرت نخبگان از ایران" که در کتاب "آسیب‌های اجتماعی ایران، نگاهی به آینده" از سوی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده است، کشورهای آمریکا، کانادا، فرانسه، هلند و برزیل است.

همچنین بیش از 80 درصد از برگزیدگان المپیادهای علمی سال‌های اخیر و اکثر رتبه‌های دو رقمی جذب دانشگاه‌های خارجی و به ویژه آمریکا شدند که اکثراً قصد بازگشت به ایران را ندارند.

هم اکنون بیش از 90 نفر از 125 استعداد درخشان کشور یعنی 72 درصد از کسانی که در سال‌های اخیر در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، در آمریکا تحصیلات خود را ادامه می‌دهند که امید به بازگشت آنها 3 درصد است؛ البته این تعداد فارغ از کسانی است که در دانشگاه‌های کشورهای شمالی ایران (خاور دور و منطقه قفقاز) و کشورهای عربی مشغول به تحصیل هستند.
 
 
 
قسمت دوّم
آنجا که قانون می میرد، آنجا که بازار تهمت در باشگاه های برخی خبر نگاران دروغ ! ساخته می شود و دربرخی از رسانه های دروغ پراکنی به گوش مردم ما می رسد و آنجا که تریبون یک سویۀ صدا و سیما، حق گفتار را فقط به ستایندگان حاکمیت می دهد، می توان فهمید چه برسر مردم ایران و چه بر سر حقیقت می آید. علم و راستی از قبیل لازم و ملزومند، نمی توان هم مدعی علم پروری شد وهم دروغ به مردم گفت« العِلمُ نورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فی قلبِ مَن یَشاء». علم موهبتیست الهی که در قلوب کسانی که خداوند می خواهد می تاباند نه در قلوب ناپاک ستمکاران، و این واضح است که محل اشراق علوم، قلوب پاک سرشتان بوده و هست و ربطی به مسلمانی ندارد، چنانچه این همه فتوحات علمی که در این سه قرن اخیر پدیدار شده اکثریت مطلق در بلاد غیر مسلمین بوده، و اکنون این ما هستیم که بازندگان این مواهب ارزشمند با این همه برکاتی که در زیر پای خود داریم هستیم. چرا باید با همه ثروتی که خداوند به مملکت ما ارزانی داشته این چنین فقیر و مفلوک گذران کنیم؟ ریشه آن را باید تنها و تنها در عقب افتادگی از دانش و بینش بدانیم و بس. افسوس که قدر این ظهور بزرگ و این نباء عظیم، و پیروان صلح جوی این آئین جدید را از زمان قاجار تا کنون ندانسته و نمیدانند و سرکوب و تحقیر آنان هنوز ادامه دارد. آئینی که هم دانش و هم بینش را برای این مردم به هدیه آورد. حضرت بهاءالله بیش از صد سال پیش فرمودند: اَخسَر اَحزاب عالم حزبِ ایران بوده وهستد(1) یعنی بازنده ترین زیان کننده ترین و زیانکار ترین مردمان جهان ایرانیان هستند.
 بر سر وعده ها می رویم، وعده هائی که به مردم ایران دادند یکی یکی به طاق نسیان افکنده شد و آرزوها، یکی پس از دیگری پر پر شده بر زمین فرو ریخته و می ریزد، وعده هائی که مردم ایران برای باورش تاوان غیر قابل جبرانی داده و می دهند تاوانی که از گوشت و خون و استخوان خود هزینه می کنند، ازمسکن برای جوانان بگذریم تبدیل به رؤیا شده از کرایه منزل هم بگذریم آن هم تبدیل به رؤیا شده و ازدواج و کار مناسب و سایر علایق فردی که ضامن سلامت جامعه هستند آنها هم همه به آرزوهائی رؤیائی و دست نیافتنی تبدیل شده است، دیگر وعده شکوفائی علم وتحصیل در دانشگاه ها که از مهمترین علائق جوانان عزیز ایران است با گزینش ها و سهمیه های آنچنانی و فضای امنیتی فلاکتبار، جایگاه خود را در وضعیتغیر قابل قبولی قرارداده است.
وعده های آب مجانی! برق مجانی! گاز مجانی! نفت مجانی! ارزانی کالا های اساسی! تحصیل مجانی که در قانون اساسی هم تا مقطع متوسطه آن را آورده اند! مالیات در کشور اسلامی که مردم آن خمس و زکات می دهند اصلاً معنا ندارد! وعده آزادی به همه دگر اندیشان حتی کمونیستها ! امروز کجا قرار دارند؟ در میدان عمل می توان کرامت و انصاف این نفوس را در قول و عمل با چشمان عنصری سیر تماشا کرد وبباد رفتن روزگار خوشی را که در پیش روداشتیم با حسرت تمام یاد کرد، این است که، آنان گفتند هر آنچه را که نتوانستند عمل کنند.
بهائیان همیشه قربانی بوده اند، ما مطمئن هستیم جمهوری اسلامی ایران خوب می داند بهائیان اهل هیچ یک از تهمت هائی که به آنان می زنند نیستند. بیش از سی سال است که به خانه آنان هجوم می کنند آنان را تحت نظر می گیرند می کشند حبس می کنند شکنجه میکنند غارت می کنند ترور می کنند قبرستانشان را خراب می کنند زندگیشان را زیرو رو می کنند تهدید می کنند اخطار می دهند احضار می کنند زندگانیشان را مختل می کنند و هیچ سندی نمی یابند که آنان را محکوم کنند ازاین رو برای خود چاره ای جز دروغ(2) و تهمت نمی یابند.
بیت العدل اعظم یاد آور میشوند و هدایت میفرمایند که:« هدف اصلى اين تلاشها اشاعۀ تعصّبات دربين مردم  و دلسردکردن بهائيان ازمشارکت درفعّاليّتهاى اجتماعى است و مسئولين امور درهرحال خواهندکوشيد تابامقاصد غرض آلودخود،حتّى شايسته ترين فعّاليّتهاى احبّا را واژگون جلوه دهند. دستگيرى وزندانى نمودن جوانان عزيز شيرازدرسال۲۰۰۶که به خدمات مورد علاقه و نياز کودکانى ازخانواده هاى بى بضاعت قيام کرده بودند ازجمله شواهد بارز اين روند است...»(3)
 
آنان با تمام قوت در رسانه های فاقد ارزش خود یک سره و بدون توقف بر طبل تهمت می کوبند وحق انعکاس دفاع را در همان رسانه ها از همه می گیرند وتفاسیر بی پایه و موهوم خود را به مردم بی دفاع مستمراً می خورانند.
قانون را به ابزار سلب آزادی و آسایش تبدیل میکنند و قانون اساسی را در ویترین میگذارند و خواستهای خود را با قوانین زیر میزی و بندها و تبصره های محرمانه و مغایر قانون اساسی و تلفن های فرا قانونی به پیش میرانند. قوه قضائیه را علیرغم  تلاشهائی که برای مستقل ماندن می نماید، فلج می کنند و به ابزار فشار و سرکوب تبدیل می کنند، دادگاه ها را فرمایشی می کنند و وُکلا را مرعوب می کنند(4) یا فراری می دهند آنگاه با کمال تأسف به این مضمون می گویند: وکیل آن است که برای حق مردم در دادگستری ها از این راهرو به آن راهرو دنبال حقوق موکل خود برود نه اینکه از این پایتخت به آن پایتخت برود و مصاحبه کند! بعد از فرار مغزها به فرار وکلا می پردازند تا آخرین پناه گاه های دفاع را از مردمان بی دفاع بگیرند و هر گونه که می خواهند بر شرافت و حیثیت بشریت، برای حفظ قدرتی که کسب کرده اند بتازند و به جای سند و مدرک، تفاسیر و تعابیر خیالی ارائه دهند و آنها را در رسانه های فاقد اعتبار، با آن موسیقی های حرام ! تکرار کنند تا تأثیر کند و مردم باور کنند!
 توجیه موهوم حمله به مؤسسات آموزشی بهائی این است که در پوشش تحصیل، به تبلیغ می پردازند و جاسوسی می کنند. اما چون همیشه خبری از سند و مدرک نیست.(5) اتهاماتی که دیگر نه معنا دارد و نه جای تکرار، واکنون تبدیل به هذیان شده است.
دولت موظف است به نهادها ی مدنی و مؤسسات آموزشی مجوز دهد اگر ندهد خود غیر قانونیست دولت موظف است  به ترویج علم ودانش کمک کند، تشویق کند، راه های حرکت آن را هموار سازد به احادیث مشهور« اطلبوالعلم من المهد الی الحد»(6) و«اطلبوالعلم ولو بالصین»(7) و« اطلبوالعلم ولو من المشرکین»(8) و «خذوا الحکمة ولو من المشرکین»(9) جامه عمل بپوشاند. گسترش علوم را در کشور، بدون تبعیض نهادینه کند و تأمین امکانات مدرن را برای گسترش وعمومیت این فضیلت با تمام همت در دستور کار خود قرار دهد. نه آنکه مانع بتراشد و همه چیز و همه کس را قربانی نگرش تک سویه جناح حاکمیت کند. این است راز بدبختی ما از زمان قاجار تا کنون که ما را به قهقهرا برده است. تعطیلی سایر نهادهای مدنی مانند کانون وکلا و تهدیدات کانون نویسندگان و دولتی کردن خانه سینما از جملۀ این تجاوزهای آشکار به حقوق اساسی ملت ایران است که چون خاکریزی بزرگ راه توسعه را بر کشور می بندد. حضرت عبالبهاء در رساله مدنیه که برای توسعه ایران و جهان نگارش یافته میفرمایند: (10) « و چون نظر دقیق نمائی مشهود و معلوم گردد که علت عظمای جورو فتور و عدم عدل و حقانیت و انتظام أمور از قلّت تدین حقیقی و عدم معارف جمهور است.»
آنان به جای تحسین و تمجید از این اقدام ارزشمند و شرافتمندانه و مظلومانه بهائیان، عجب است که به این دستآورد مهم در دل این همه تبعیض، حسادت می ورزند و روا نمی دارند که این اقلیت ممتاز با وجود بارش این همه بلایا و ستم، برای خود به تحصیل بپردازند و مؤسسۀ آموزشی برپا کنند.
بیت العدل اعظم در پیام خود برای دانشجویان بهائی ایران درتاریخ 9 سپتامبر 2007 مطابق با 18 شهریور 2006 چنین میفرمایند:(11)
« این اتّفاقات اخیر، خاطرۀ وقایع جانسوزی از نیرنگ های بیرحمانه علیه نیاکانروحانی شما عزیزان را در آن سرزمین زنده میسازد. شایستۀ شما عزیزان این است که باهمان روحیۀ استقامت سازنده که اسلاف روحانی شما در مقابل تزویر دشمنان از خود نشاندادند بر تضییقات واردۀ حالیه فائق آیید. آن نفوس مقدّسه که نظر خود را به ماورایمشکلاتی که بر ایشان هجوم نموده بود معطوف داشتند، سعی نمودند که در مقابل بیعدالتی، تعالیم دیانت جدید الهی را در جهت حصول مقاصد روحانی و توسعۀ اجتماعی بهمرحلۀ عمل درآورند. وظیفۀ شما نیز در این زمان همین است»انتهی
ادامه دارد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)   اقتدارات و چند لوح دیگرصفحه 42
(2)   بیت العدل اعظم میفرمایند: احبّاى عزيز بايد همواره اين نکته رانيزبه خاطرداشته باشند که بعضى ازمسئولين امورازهروسيله اى براى لطمه زدن به موجودیت جامعۀ بهائى استفاده مینمايند. ازجمله باتوسّل به  دروغ و افترا، جامعۀ بهائى را سازمانى سياسى و مخالف اسلام وعامل دولتهاى بيگانه معرفى مى نمايند. «22ژانويه۲۰۱۰ خطاب به یکی از احبا»
(3)     ۲۲ژانويه۲۰۱۰ خطاب به یکی از بهائیان
 امروز عفو بین المللی و کمیسیون بین المللی حقوقدانان، بازداشت و زندانی کردن مداوم چندین تن از برجسته ترین وکلای ایران را محکوم کرده و اظهار میدارند که روند دستگیری های کنونی، بخشی از تلاشهای هماهنگ شدۀ دولتمندان ایران در راستای سرکوبی مخالفان رژیم میباشد.
(5)   نيروهاي امنيتي در يك اقدام هماهنگ سر پل‌هاي شبكه دانشگاه آنلاين بهاييان، موسوم به «بي‌اي اچ اي» را بازداشت و اين شبكه را را متلاشي كردند. به گزارش عروج، يكي از شگردهايي كه فرقه ضاله بهاييت همواره از آن استفاده مي‌كرده است راه‌اندازي دانشگاه آنلاين بوده است. اين به اصطلاح دانشگاه مجازي در واقع پوششي بوده جهت ترويج فرقه ضاله بهاييت و افكندن تورهاي جاسوسي براي هم وطنان و جمع‌آوري اخبار از داخل ايران. گفتني است از اين افراد مقادير زيادي كتاب، رايانه و سي دي درباره تبليغ اين فرقه ضاله كشف شده است. به نقل از: http://www.mellatonline.ir/index.php/plitics/78-geirrsmi/810-1390-03-02-03-02-14
(6)پاينده، ابولقاسم، نهج الفصاحة، ص218.
(7)     اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ»(منيةالمريد، ص‏103)
(8)   «اطلب العلم و لو من المشرك»  http://www.gharaati.ir/show.php/pdf/.../show.php?page=darsha&id=1483
(9)   قال امیرالمؤمنین علیه السلام: خذوا الحکمة ولو من المشرکین. بحارالانوار، ج 2، ص 97.
(10)                     حضرت عبدالبهاء، رساله مدنیه صفحه 23 نگارش در سال 1292 قمری
(11)                     اصل پیام در این آدرس مندرج است:http://lab.noghtenazar2.info/node/919    
 
 
قسمت سوم (بخش آخر)
بهائیان تحصیل را دوست می دارند چون می دانند با داشتن دانش و مهارت، بهتر و بیشتر می توان به مردم خدمت کرد، بهتر می توان کار کرد و بهتر می توان موفقیّت وموقعیّت بدست آورد. در رساله مدنیه آمده است:« عزت و سعادت هر ملتی در آنست که از افق معارف چون شمس مُشرق گردند.... وشرافت و مَفخرت انسان در آنست که بین مَلاَءِ اِمکان منشاء خیری گردد.»(1) هدف تحصیل بهائیان، خدمت به توسعه و سعادت نوع انسان است اما آنان می خواهند فشار را بر این جامعه، تا مرز نابودی افزایش دهند، این است که هر روزی به یکی از وجوه زندگی بهائیان حمله می کنند. امّا آنان فراموش کرد ه اند که بهائیان چه طوفان هائی را پشت سر گذاشته اند وچگونه از آتش آن بلایا پیروزمندانه بدر آمده اند.
«ادراک یکی از مهم ترین الطافی است که خداوند به افراد انسانی بخشیده است. آرزو و میل به دانش جویی و افزایش درک، یکی از نیروهایی است که به وجود انسان انگیزه می دهد، نیروی که به زندگی معنا می بخشد.
ارائۀ دانسته ها به دیگران و کمک به آنها برای افزایش درک خود یکی از تمایلات طبیعی هر فرد انسانی است. این که به کسی گفته شود یاد نگیرد یا دانسته هایش را به دیگران آموزش ندهد، تلویحاً به معنای گرفتن حق انسان بودن از او است.
به بهائیان گفته می شود آموزش دادن به جوانانشان مخالف قوانین کشوری است که در آن زندگی می کنند، کشوری که از صمیم قلب عاشقش هستند. چطور کمک به آموزش یک هنر، شغل یا حرفه به کسی یا کمک به آنها برای افزایش درک خود از حقیقت می تواند بر خلاف قوانین یک حکومت باشد؟ چطور کمک کردن به دیگران برای آن که افراد بهتری باشند، می تواند بر خلاف قوانین یک جامعه باشد؟ چطور کسی می تواند برای گذران زندگی درآمدی داشته باشد یا به بهسازی کشورش کمک کند، بدون آن که دانش و مهارت های اساسی که او را شهروندی کارآمد و سودبخش کند، تحصیل نماید؟
به بخش بزرگی از جامعۀ بهائی گفته می شود به دنبال دانش جویی نباشند. از یک گروه بزرگ دیگر از آنها خواسته می شود از آموختن دانسته های خود به هموطنان شان سر باز زنند. تصمیم دربارۀ چگونگی پاسخ دادن به این مطالبات البته تصمیمی شخصی است. اما آنچه روشن است آن که فشاری که در این لحظه متوجه جامعۀ بهائی است، حمله ای به موجودیت آنهاست »(1)
همکاران و داوطلبان خدمت در مؤسسه خود گردان آموزش عالی بهائی پیش از دستگیری همواره تأکید داشتند که :
«مؤسسۀ آموزش عالی بهائی مشروعیت آشکاریست که قانون اساسی به آنها می دهد و تأسیس این مؤسسه برای رسیدگی به محرومیت جوانان بهائی از حق تحصیل، بازتاب طبیعی و قانونی این ستم های غیر قابل توجیه است.
بهائیان ایران گزینه دیگری جز این ندارند که همچنان برای آموزش جوانان خود امکاناتی فراهم کنند. این حقی است بدیهی و امریست وجدانی که هیچ کس نمی تواند از آنان بگیرد.
دانشجویان و اساتید مؤسسه همواره تشویق شده و می شوند که بدون ملاحظۀ مشکلات و موانع جاری ودستگیری دوستان و همکارانشان با مشورت و همکاری صمیمانه به مطالعات دروس و گذراندن دوره های خود ادامه دهند.
از دانشجویان و اساتید مؤسسه خواسته می شود به جهت تعیین بهترین راه برای ادامۀ مطالعات خود با یکدیگر مشورت کنند. این کار ممکن است لازم باشد به طریقی متفاوت ادامه یابد، این گروه می توانند کم و بیش به صورت آنلاین کار کنند و در گروه های کوچکتر جمع شوند»
بهائیان از حق تحصیل خود دفاع میکنند و آن را از فرایض وجدانی شمرده و هرگونه ممانعتی را با آن مردود و فرا قانونی می شمارند.خاصّه آن که در این مؤسسه هیچ مدرک علمی ارائه نمیشود که از آن کسی بتواند استفاده کند ومصرف داخلی دارد، البته جای خوشحالی خواهد بود که همه از آن بهره مند شوند اما کسی در جائی درس نمیخواند که آخر کار مدرکی بدست نیاورد! اگر هم در سایر کشورها این درسهای گذرانده را میپزیرند دلیل بر توسعه فرهنگ دانش پروری آنان و بلوغ افکار جهانیست.  لذا جامعه بهائیان ایران، دولت را موظف به صدور مجوزهای قانونی و یا عدم مزاحمت بلکه تشویق و حمایت از جریان آموزش عالی بهائیان و آزادی فوری خدمتگذاران این مجموعه می دانند. بهائیان بخوبی آگاهند که جهانیان از حرف خسته شده اند و میدانند که برای این مردم خدمت را تنها در میدان عمل باید معنی کرد و خدمت بدون کسب مهارت و دانش لازم، اوهام است. هیج جامعه ای امروز نمی تواند به اشکال سنتی ادامه حیات دهد و تأمین معیشت کند حتی برای یک زندگی ساده باید خود را به علوم وفنون مجهزکرد وازمهارت های روز بهره مند شد، لذا اقدام حکومت برای باز داشتن بهائیان از تحصیلات عالیه بمنزله اقدام برای نابودی جامعه و تعرض به حق حیات و توسل به جرم نابخشودنی نسل کشی است.
جمهوری اسلامی ایران با تکرار این اشتباه بزرگ بار دیگر به همه مردم جهان فرصت داد تا عمق نقض حقوق بشر و خصومت و تعصب حکومت خود را که مدعی کرامت و عدالت و مهرورزیست تماشا کنند و برای دفعات متوالی بخاطر کذب گفتار، در رسانه های جهانی خبر ساز شوند و میلیون ها انسان فرهیخته با کمال حیرت نظارت گر این عمل شرم آور شوند.
 ما آرزومندیم آنان، آیاتی را که از قران مبین میخوانند خوب معنی آن را بدانند و بفهمند اما چه کنیم که خواندن در اختیار ماست ولی فهمیدن پدیده ای ورای خواندن است که با فرهیختگی و فرزانگی وتقوی و پاکی قلب عجین شده است و قلوب ناپاک قدرت ادراک آن حقایق متعالی را ندارد.
 در قران مبین آمده است: «وَ نُرید أن نَمُنَّ عَلَی الّذینَ استُضعِفوا فِی الأرض وَ نَجعَلهُم اَئِمّة وَ نَجعَلهُم الوارثین».ببینیم این مستضعفین چه کسانی هستد؟ آیا به معنی پابرهنه ها هستند؟ به معنی فقیران و ناتوانان هستند؟ خیر، مستضعفین آنانی هستند که قابلیت دارند، توانائی دارند، استعداد دارند، صاحب خصائل حمیده هستند صالحند ، اما نیروهای دوزخی آنان را از ترقی و کمال باز می دارند و سعی می کنند آنان را تضعیف و تحقیر کنند و در موضع ضعف قرار دهند و می دانند که مهمترین عامل ضعف در یک ملت، جهالت و نادانی است، عدم دانش اندوزیست، نداشتن مهارت در علوم و فنون است، این همان چیزیست که قلب بی رحم گروهی کوچک در کشور مقدس ایران برای این اقلیت بزرگ می خواهند. لذا بهائیان تسلیم این ظلم آشکار نمی شوند وچون همیشه، بدون اینکه به خشونت و یا رفتار های غیر انسانی متوصل شوند برای احقاق حق خود بی وقفه میکوشند. حالا باید به انصاف سخن گفت، آیا جامعه بهائیان ایران از مصادیق بارز این استضعاف نیست؟ آیا نمیتوان آنان را از مستضعفین حقیقی شمرد؟بیائید بیشتر دقت کنیم، این آیه مبارکه، آیه راهگشای دیگری هم دارد که در آن شرط وراثت ارض، موکول و مشروط به وجود اُمّتی صالح شده است چنانچه میفرمایند: «وَ لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبور مِن بَعدِ الذّكرِ أن الأرض يَرِثها عِباديَ الصّالِحون »
پس معلوم و واضح است که آن صالحون با وارثان کرۀ ارض با هم مرتبط و مرادفند. هر چند این سطور جای این گونه تعابیر نیست، اما نگارنده ناگزیر از اشاره می شود، که مِن بَعدِ الذِّکر چه کسی است؟
آیا علی محمد  باب را خود مردم شیراز و بوشهر بلحاظ  دعاهای طولانی به سیّد ذکر ملقّب نساختند؟(3) آیا صریح تراز این، می توان وعود الهیه را در قرآن یافت؟ حدّاقل می توان تأمل و اندیشه کرد. اگرپاسخش را نمیدانید:« فسئلوا اهل الذکر »
اگر اینان بگویند ما اُمّت صالحه هستیم، اول خود آنان با ندای وجدان و سپس همه مردم دنیا باید قضاوت کنند آیا با این همه ستم های بی پایان که دودمان ها و ثروت ها را به باد داده است می توان هیچ آثاری از صلح و صلاح در این نفوس مدعی مشاهده کرد؟ در قرآن مبین آمده است که اگر پاسخ حقیقتی را میخواهید از اهل ذکر بپرسید :فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لایعلمون ( ازاهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید)(4) حال شما مطالعه بفرمائید اهل ذکر چه کسانی هستند؟ کسانی که تفسیر این حقایق را در دست دارند و به سید ذکر ایمان آوردند؟ یا کسانیکه هر روز مفاهیم این کتاب مبین را برای بقا و تجلیل مقام خود تعبیر میکنند، آن هم از کتابی که هدایت است،  فقط، برای متّقین.
بگذارید اعمال و گفتار آنان را فراموش کنیم وفرزندان راستین این مرز و بوم را بیاد آوریم و چشم انداز بهائیان را در نظر آوریم که در باره آنان حضرت عبدالبهاء چنین وعده داده اند:
« عنقریب خواهید دید که بهائیان در جمیع علوم و فنون سر حلقه دانایان گردند و کوس علم و دانش را بر اوج اعلی زنند، مرکز اکتشافات عظیمه شوند و مصدر اختراعات نامتناهی گردند و لَیسَ ذلِکَ عَلَی اللهِ بعزیز»(5)
فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولواالالباب »(6)
بهائیان هرچند قربانیان این حملات هدفمند هستند اما فرصت را غنیمت شمرده ضمن تلاش برای آگاهی جهانیان از این ظلم و بیداد و به عمق فجایعی که در این کشور رخ می دهد و جلب توجه مسؤولینی که هنوز میتوان به دفاع از حقانیت آنان امید داشت، به تکمیل تجارب خود در طوفان بلایا ادامه می دهند وبا روح اتحاد و مشورت برای ساختن ایرانی آزاد و آباد تلاش بی وقفه خود را ادامه می دهند و نیز فرصت مغتنمیست برای کسانی که ستمکاری را پیشه خود ساخته و برای حفظ قدرت ناپایدارهر روز داستانی تازه می سازند، تا افکار عمومی را از ناکار آمدی اقدامات خویش منحرف کنند، این روزها نیز برای آنان فرصتی است که اعمال خود را در ترازوی عدالت بگذارند و در پیشگاه خداوند بزرگ روی بسوی عدالت و شرافت بیاورند و تا فرصت باقیست به جبران گذشته قیام کنند و بدانند که حق بیدار و آگاه است و از ظلم هیچ کس نخواهد گذشت .
«حق را نُوم اَخذ نکرده بیدار و آگاه است البته ظالمین به ثمرات اعمال خود مُعَذَّب خواهند شد»(7)
یک شهر وند بهائی محروم از تحصیل در ایران
پایان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)   حضرت عبدالبهاء، رساله مدنیه صفحه 4 نگارش در سال 1292 قمری
(2)   نقل از نامه یکی ازدوستان بهائی
(3)   از القاب وی می‌توان به «نقطه اولی»...و«سید ذکر» اشاره کرد.(از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد)
(4)   سورۀ نحل آیۀ 43
(5)   مبادی روحانی اثر احمد یزدانی صفحه 29
(6)   سوره زمر، آیات 17- 18.
(7)   از حضرت بهاءالله در کتاب نورین و نیرین صفحه103
برای مطالعه بیشتر پیامهای اختصاصی بیت العدل اعظم واسناد و مدارک محرمانه در باره محرومیتهای تحصیلی بهائیان و مصاحبه ها و سایر نوشتارها به آدرسهای ذیل مراجعه فرمائید:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 با اندکی تصرف بر گرفته از:http://parsdailynews.com/84496.htm