بیانیّه محفل روحانی ملی بهائیان ایران در29 سال پیش

دوستان گرامی درود بر شما
این روزها یکی از دوستان ورقا این گونه که خود میگفت مشغول مطالعه بخشی از تاریخ معاصر جامعه بهائیان ایران بود و صفحات سرخ و زرّینش را با چشم تر میخواند و از صبر و تحمل این بزرگترین اقلیّت دینی ایران درمقابل این همه رفتارهای غیر انسانی غرق در شگفتی و حیرت بود و در عین حال مقالات و اشارات برخی از بهائی ستیزان را در جراید و سایتهای کشور بعد از گذشت 30 سال از آغاز انقلاب از نظر میگذرانید.آه از نهادش برخاست و دلش عمیقا به حال مردم ایران گداخت که افسوس و صد افسوس که خداوند مهربان چه برکات و نعمتهائی بر این سرزمین عنایت فرموده و ما با مردم عزیز ایران کجائیم.....؟ و سپس سند تاریخی ذیل را برای ورقا ارسال کرد. این سند مهم را بخوانیدزیرا « دقیقاً تکرار تاریخ است »وآن بیانیّه محفل روحانی ملی بهائیان ایران در29 سال پیش است . ازانشای آن فهمیدم که اثر قلم فیلسوف شهیر بهائی دکتر علی مراد داودی واستاد فلسفه وادبیّات دانشگاه طهران است که در ان روزگاران درحساسترین جایگاه یعنی ، منشی محفل روحانی ملی بهائیان ایران قرار داشته است دکتر داودی را در همان سال ربودند
و تا حال از او و سیزده تن از سایر همکارانش که ربوده شده اند هیچ خبری در دست نیست. ورقا نیز وقت را غنیمت شمرده و این نوشته رااز طرف همه بهائیان بردبار ایران و دانش اموزان تحت ستم تقدیم میدارد به :
همه مردم شریف ایران و محققین و روشنفکران و صاحبان جرایدی که میخواهند اما نمیتوانند حرف دل ما را بزنند و به همه بهائی ستیزانی که واقعا نا دانسته گام در این ره نهاده اند و کوشش میکنند بهائیان را در رژیم پهلوی در نازو نعمت و اسایش و صاحب نفوذ و اقتدار جلوه دهند و به همه علاقه مندان حقوق بشر و آنانیکه قلبشان برای انسانیّت می تپد ودر خاتمه به روحانیون روشن ضمیری که به خود اجازه نمیدهند برای پیغمبران خدا تعیین تکلیف کنند و کار مطالعه و تحقیق در باره آنان را به وجدان خود مردم وا میگذارند و در این موارد « لکم دینکم و لی دین » را شعار خود میسازند،..زیرا که خوب میدانند بر طبق تعلیمات اسلامی ، تقلید دراصول دین یعنی : « توحید و نبوت » جائز نیست ....

-----------------------------------------------------------------------

نمره 21/12/8
تاریخ: 17 شهر العظمه 136
ضمیمه: ندارد......
مطابق 12/3 ماه 1358

احبای عزیز الهی در مدینه منوره طهران
بهائیان ایران در بسیاری از موارد و مواقع از هموطنان خود محبت دیدند. در قبال این محبت ارادت ورزیدند. در جوار دوستان غیر بهائی خویش با حسن سلوک زیستند. در پناه مودت و احسان ماوی جستند. ابتلای خود را به اقسام مصائب و آلام هرگز به پای عامه اهل اسلام ننوشتند. بلکه همواره به عموم ملت اخلاص ورزیدند و از اکثر جماعت نیز اکرام دیدند.
با اینکه مناسبات اهل بها همواره با اغلب افراد از عامه و خاصه چنین بود، معهذا ابتلای آنان به اقسام بلایا همواره مداومت یافت و مصائب و مشکلات شان تخفیف نپذیرفت. علت این بود که کسانی در این میان پیوسته به طور منظم به اخلال مناسبات پرداختند و اذهان و افکار و احوال را تا آنجا که می توانستند مشوب ساختند. تقریبا از سی سال پیش تاکنون به فرقه مخصوصی که هر چند سال یک بار اسم دیگری بر خود می نهاد پیوستند. برای مبارزه با بهائیان و سعی در تمهید مقدمات هجوم و تعدی و اضرار به جامعه بهائی متشکل شدند.
شوراها و انجمن ها و جلسه ها و شعبه ها و حوزه ها و حلقه ها فراهم آوردند. در سراسر کشور بر طبق ترتیب مقرر به تعقیب و تعذیب این جمع پرداختند.
ابتدا به بیوت نشر نفحات و احتفالات تحری حقیقت که قبلاً وجود داشت حمله می بردند ایجاد اغتشاش و بلوا می کردند. کار را به زد و خورد می کشاندند. در نتیجه احبا را به کلانتری ها و شعب سازمان امنیت می بردند. در آن مراجع مورد حمایت واقع می شدند. برای افراد بهائیان بر اثر اعمال غرض پرونده های جزائی ترتیب می دادند. دستور بازداشت یا حکم زندان می گرفتند.
پس از مدتی به منازل احبا روی آوردند. در اوقات متفاوت و ساعات مختلف، اعم از روز یا شب، با اصرار و الحاح و ابرام، و در بعضی از موارد با تهدید و تخویف ، بدون کسب اجازه یا تحصیل موافقت، وارد خانه های ایشان می شدند. مدت متمادی در آن خانه ها به سر می بردند و اهل منزل را وادار به استماع اهانات خود نسبت به مقدسات بهائی می کردند. اگر مقاومت می دیدند کار را به نزاع و جدال می رسانیدند. همین امور را دستاویز تهمت و اذیت می ساختند. به تشکیل پرونده و تعقیب قضیه می پرداختند و کماکان از طرف مامورین حمایت می شدند. با گماردن جاسوس و مفتش در همه محله ها و کوچه ها و در جوار منازل احبا مراقب رفت و آمد اشخاص می گردیدند. اگر احیاناً چند نفر از رفقا یا اقربای بهائی در منزلی دور هم می نشستند به بهانه این که محفلی فراهم آمده است به خانه می ریختند و غوغا می کردند.
کسانی را بر آن می داشتند که با جعل و تزویر خویشتن را به عنوان بهائی معرفی نمایند و خواستار تسجیل اسامی خود در دفاتر احصائیه امری شوند. مدتی به عنوان منافق در جامعه بهائی بسر برند، رابط آنان با این جامعه باشند و ضمناً با تبلیغات نفاق افکن شروع به اقسام دسائس و وساوس در میان بهائیان نمایند. هرگاه پس از مدتی حیله های آنان برملا می شد ورقه تبری از بهائیت با اشاره به اسم و رسم خود و درج شماره ورقه تسجیلیه منتشر می ساختند. اما اگر مدتی طول می کشید و کسی به تزویر آنان پی نمی برد دست به اقسام خلافکاری و گزافه گویی می زدند و این همه را به صورتی انجام می دادند که به نام بهائیان تمام شود و به حسن شهرت آنان در بین هموطنان لطمه زند. این حیله ها را کافی نمی شمردند، بلکه به اسامی اشخاصی از بهائیان که می شناختند معرفی نامه هائی به امضای مجعول منشی محفل ترتیب می دادند، این اوراق را به افرادی از میان خودشان می سپردند تا به نام بهائیان رخنه کنند و به بسط اغراض و مقاصد خود پردازند. سرانجام به سرقت اوراق احصائیه از دفاتر محافل روحانی محلی و ملی می پرداختند تا به اسم و رسم و نام و نشان جمیع بهائیان ایران راه یابند و موجبات تزویر و تدلیس را بهتر و بیشتر فراهم سازند.
اقسام بیانیه ها و جزوه ها و کتاب ها به تعداد بسیار زیاد در رد امر بهائی می نوشتند. در بین بهائیان و سایر مردم پخش می کردند. این اوراق را پر از ناسزا و افترا و سوء تعبیر و نقض غرض و هتک می نمودند. با مثله کردن کتب و نقل ناقص مطالب و تحریف حقایق هر حمله ای که می خواستند بر امر بهائی وارد می آوردند و از محدودیت انتشارات امری و عدم امکان نشر مطبوعات و تکثیر جراید از طرف بهائیان ایران برای این حملات بهره می بردند.
کودکان و نوجوانان بهائی را در مدارس هدف نهایت فشار و آزار و زحمت و اذیت می ساختند. آنی از تعقیب و تعذیب آنان غفلت نمی جستند. پیوسته در معرض سب و لعن و توهین و تحقیر و تخفیف و ضرب و شتم قرار می دادند، کار را به جائی می رسانیدند که بعضی از این اطفال معصوم در هر سال چند بار به تغییر مدرسه و یا حتی به ترک تحصیل وادار می شدند و دل از درس و بحث و تحصیل بر می کندند. آدرس های دانشجویان بهائی ایرانی را در خارج از کشور به انواع دسائس به دست می آورند و به تخدیش اذهان شان با اقسام اکاذیب می پرداختند.
اینک در این دوره نیز به جمیع این اقدامات به تمام قوی ادامه می دهند. علاوه بر آن ها هر بار که بهائیان می خواهند حقایقی را درباره جامعه خود بیان دارند و رفع سوء تفاهم از اذهان هموطنان و یا اولیای امور کشور مقدس ایران نمایند همین جماعت با هزار گونه مخالفت و مقاومت سعی در منع آنان از افشای حقایق می کنند. افکار عامه را از اعضای دولت و افراد ملت در حق این جمع مشوب می دارند. اشخاصی را که هرگز در مدت عمر خود بهائی نبوده اند نسبت به بهائیت می دهند، در روزنامه ها و مجله ها اعلامیه ها به این اسم شهره می سازند، تا هرگونه زشتی و بدی و تباهی که به آنان منسوب می دارند دامن امر بهائی را نیز بگیرند و نام نیک این جمع را آلوده و ننگین نماید. علاوه بر انواع ایذا و اضرار نسبت به بهائیان و اماکن اقامت و کسب و کار آنان، به قصد ایجاد تفرقه در بین احبا و تشتیت جمع آنان نیز وارد اقدام می شوند.
با رجوع مستمر و مداوم به تمام خانه های بهائیان در همه محلات طهران و در جمیع بلاد و قری و قصبات ایران می کوشند تا آنان را نسبت به یکدیگر ظنین و بدبین سازند، از هموطنان مسلمان خود متوحش و مضطرب کنند، طرح نفاق و شقاق در این جمع متحد و متفق و موتلف بیندازند. با تحریک تعصبات در ولایات به ایجاد اختلاف در بین اهالی محل می پردازند.
بهائیان را که همواره در جوار همسایگان خود با اطمینان و اعتماد و ائتلاف بسر برده و در اغلب موارد محاط به محبت و عنایت بوده اند در معرض سوءظن قرار می دهند و اقسام تضییقات و مصائب را برای آنان فراهم می سازند. به تمام قوی می کوشند تا توجه حکومت را از مهام امور مملکت منحرف سازند و به مبارزه با اهل بها که جمعی خدوم و مطیع و صبورند منعطف نمایند، و علی الخصوص مانع توجه اولیای امور به خیرخواهی و فرمانبری و بی غرضی بهائیان شوند. اگر چه خود اینان در گذشته بهائیان را به دست پلیس می سپردند و با حمایت دستگاه انتظامی به زندان می بردند و دچار تعقیب و توقیف می کردند اینک ستم را به حدی می رسانند که این جمع مظلوم را به نسبت ارتباط با همان دستگاه منتسب می دارند. و سعی اخیرشان این است که با این که مدعی بهائیان محسوبند خود را قاضی آنان سازند، و پیداست که چون مدعی در مقام قاضی نشیند شاکی چه می بیند.
البته اهل بهاء در برابر این جماعت هرگز به عمل متقابل برنخاستند. چه این نحوه عمل و تمام انحاء دیگر اعمال از این قبیل را خلاف صداقت می شمرند، و آنچه خلاف صداقت باشد خلاف شیمه اهل بهاست.از این رو هم اکنون نیز می کوشند تا در نهایت صراحت، دور از هرگونه تزویر و توطئه و تحریف و توریه، اولیای امور را از حسن نیت خود نسبت به ملت، قصد خدمت خود نسبت به مملکت، رسم اطاعت خود نسبت به دولت مطمئن سازند. و مانع از این شوند که اذهان اصحاب عدالت بر اثر تحرکات این عده معدوده نسبت به این جمع صبور و صدیق و بر بار و وفادار برآشوبند تا مبادا اطلاعات مربوطه به بهائیان تنها از طریق اقوال کسانی که خود را مدعی اینان می دانند به حضور مراجع عظام راه یابد. و آن گاه که موفق شوند تا حقایق مطالب را درباره عقاید و آداب و شعائر و اعمال خود بیان دارند و وصف حال خویشتن چنانکه باید به زبان آرند به تقدیر خدای توانا رضا می دهند و به حکم قضا گردن می نهند:
"فاصبر علی ما یقولون و سبح بحمد ربک"
محفل روحانی ملی بهائیان ایران