پیرامون محکومیت رهبران جامعه‌ی بهایی

گفت‌وگو با عبدالکریم لاهیجی، پیرامون محکومیت رهبران جامعه‌ی بهایی زندانیان عقیدتی؛ زندانیان وجدان

ایرج ادیب‌زاده

[email protected]

کشورهای کانادا، فرانسه، اتحادیه‌ی اروپا و بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری جهان، خواستار آزادی فوری هفت رهبر جامعه‌ی بهاییان ایران شدند. روز هشتم ماه اوت، از سوی شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب در تهران اعلام شد که هر هفت رهبر جامعه‌ی بهایی، به اتهام جاسوسی برای اسراییل، توهین به مقدسات دینی، تبلیغ بر ضد نظام و رواج فساد روی زمین محکوم به بیست‌سال زندان شد‌ه‌اند.

این حکم در حالی صادر شده است که افراد مورد نظر، سومین سال بازداشت خود را آغاز کرده بودند. این هفت نفر، فریبا کمال‌‌آبادی، مهوش ثابت، جمال‌الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم هستند

فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران، از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته‌اند تا هرچه سریع‌تر این هفت‌تن را آزاد کنند. دلیل واکنش گسترده‌ی کشورهای غربی و جوامع حقوق بشری به رأی این دادگاه چه بوده است؟ این پرسشی است که با آقای دکتر عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در میان گذاشته‌ام.

عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران به اعتقاد ما این هفت‌نفر از مصدایق بارز زندانیان عقیدتی یا بنا بر تعریفی که در کشورهای آنگلوساکسون وجود دارد، زندانیان وجدان هستند. برای این که هیچ گناهی به‌غیر ازاعتقاد به آئینی، به مذهبی یا به دینی که مورد قبول جمهوری اسلامی نیست مرتکب نشده‌اند بنابراین هیچ عملی که بشود از آن به‌عنوان جرم یاد کرد، از اینها سرنزده است.

بیش از دو سال است این افراد در زندان هستند. اگر آن اتهاماتی که جمهوری اسلامی به اینها منتسب می‌کند، واقعیت داشت، دلایل و مدارک آنها طی دو سال گذشته بارها و بارها از بلندگوهای جمهوری اسلامی ابراز می‌شد. بارها و بارها نیز به وکلای آنها اجازه می‌دادند تا پرونده‌ی‌شان را مطالعه کنند و محاکمه را علنی می‌کردند. طی بیش از دو سال ما دیدیم که هیچ سند و مدرکی ارائه نشده و محاکمه پشت درهای بسته‌ی دادگاه انقلاب انجام شده است. متأسفانه مجازاتی که برای این هفت‌نفر درنظر گرفته‌اند، در کشورهای پیشرفته مجازات شنیع‌ترین و شدیدترین جنایت، یعنی قتل است. شما دیدید که یکی از قاتلان شاپور بختیار و منشی‌اش سروش کتیبه به ۱۸ سال زندان در فرانسه محکوم شده بود و چندماه پیش به ایران رفت. البته آنجا با استقبال و تاج گل نیز مواجه شد. منظور من این است که محکومیت بیست‌ساله، محکومیت جنایت آن‌ هم از نوع مشدد قضیه، یعنی جنایت توأم با کیفیات مشدد است. مثلاً محکومیت به خاطر قتل دو فردی است که از آنها یاد کردم. چطور ممکن است در قرن بیست‌ویکم، هفت انسان را فقط به لحاظ اعتقادشان به بیست‌ سال زندان محکوم کنند.

آیا دادگاه سند و مدرکی هم ارائه داده است تا مشخص شود جرم آنها چه بوده است؟ نه تنها هیچ گونه مدرکی ارائه نشده، بلکه محاکمه هم غیرعلنی بوده است. یعنی دادگاه می‌دانست که اگر مردم بتوانند در این محاکمه شرکت کنند، هر انسان بی‌طرف و بی‌نظری به بی‌گناهی اینها به‌هر صورت پی می‌برد. می‌دانید که در کشورهای دموکراتیک، در سیستم‌هایی که به‌هرحال اصل بر بی‌گناهی متهم است، هرگز فقط یک قاضی و یک نفر نمی‌تواند درباره‌ی یک جنایت آن هم با مجازات‌هایی مثل پانزده سال یا بیست سال رأی دهد. می‌دانید که قاضی متعدد است. می‌دانید که هیئت منصفه‌ای هست. در ایران اما نه. به این صورت می‌بینیم که حقوق مردم زیرپا گذاشته می‌شود. هر وقت که هیچ‌گونه دلیل و مدرکی نداشته باشند، متأسفانه با همان مفاهیم گنگی که طی سه دهه در جمهوری اسلامی به‌کار گرفته می‌شود، از قبیل فساد در ارض، تبلیغ بر ضد جمهوری اسلامی، جاسوسی و امثال اینها، هفت انسان بی‌گناه را تنها و تنها به صرف اعتقاد مذهبی‌شان محکوم به بیست‌سال حبس می‌کنند. قدم بعدی به نظر شما چه می‌تواند باشد؟

چه سازمان‌های دفاع از حقوق بشر و چه کشورهایی که به تأسی از موضع‌گیری ما این اعمال را محکوم می‌کنند، هیچ‌گونه وسیله‌ای ندارند که جمهوری اسلامی را ناگزیر کنند به این که این هفت بی‌گناه را آزاد کند. طی یک‌سال گذشته صدها تن از همکاران شما، از همکاران ما، از مدافعان حقوق بشر در دادگاه‌های جمهوری اسلامی محکوم به حبس‌های سنگین شده‌اند. ولی در هرحال ایران در مقابل جامعه‌ی‌ بین‌المللی، در مقابل سازمان ملل، در مقابل نهادهای حقوق بشر وابسته به سازمان ملل مسئول است. در ماه سپتامبر آینده، یک‌ماه دیگر، کار مجمع‌ عمومی سازمان ملل آغاز خواهد شد.

مثل سال‌های گذشته ما از مجمع خواهیم خواست که قطعنامه‌ای درباره‌ی وضعیت حقوق بشر در ایران و ازجمله درباره‌ی این فاجعه صادر کند. بالاخره یک‌روز جمهوری اسلامی باید در مقابل جامعه‌ی بین‌المللی پاسخگو باشد. روزی بالاخره پرونده‌ی ایران نه در ارتباط با انرژی هسته‌ای، بلکه در ارتباط با نقض مستمر و فاحش حقوق بشر باید به شورای امنیت برود، تا شما و همکاران شما دائم از ما نپرسید که خب، در ورای این اعتراض‌ها، در ورای این قطع‌نامه‌ها، جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهد چه راه حالی نسبت به فاجعه‌ای که در ایران، به‌ویژه طی پنج سال اخیر، روز به روز تکرار و ابعادش گسترده‌تر می‌شود، اتخاذ کند؟ جامعه‌ی بین‌الملل می‌خواهد با چنین حکومتی چه کند؟! به تازگی در اعلامیه‌‌ای از ویران شدن خانه‌ی پنجاه خانواده‌ی بهایی‌ در روستای ایول در شمال ایران یاد شده است ... ...ببینید الان علاوه‌ بر محکومیت‌های سنگین، بیش‌ از چهل‌تن بهایی در زندان‌های جمهوری اسلامی هستند و متأسفانه سیاست دولتی نه فقط در ایجاد محدودیت برای رهبران جامعه بهایی است، بلکه تمام بهایی‌های را دستخوش انواع و اقسام بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها کرده است.

وقتی دولت چنین سیاستی را اتخاذ کند، مردم عادی هم می‌توانند یا به قصد ایذای آنها، یا برای تصاحب اموال و املاک‌ این افراد، به هر اقدام غیر قانونی و ناشایستی دست بزنند. موضوعی که ما طی ماه‌های اخیر در شمال ایران شاهدش بودیم و همان موقع هم اعتراض کردیم برآمده از این نوع نگاه بود. دعوای عقیدتی

صدور احکام سنگین زندان برای هفت تن از رهبران جامعه‌ بهاییان ایران چه واکنشی در میان بهاییان فرانسه داشته است؟ دکتر فواد صابران، روان‌پزشک ایرانی‌تبار در فرانسه و عضو جامعه‌ی بهاییان می‌گوید: به نظر می‌آید که اینها می‌خواهند زهر‌چشم بگیرند. برای این که هیچ کسی بهتر از دولت ایران نمی‌داند که این افراد معصومند. برای این که اگر سند و خبر واقعی در کار بود و اگر کوچک‌ترین اثری بود که نشان دهد این افراد به وطن‌شان خیانت کرده‌اند، حتماً ارائه می‌کردند جز تهمت، چیزی به ما ارائه نداده‌اند. این معصوم‌کشی متأسفانه نه فقط در پیوند با دانشجویان، خانم‌ها، دختران جوان و گاه به شکل سنگسار و ... صورت می‌گیرد، بلکه در حمله به کودکان جامعه‌ی بهایی هم دیده می‌شود. جامعه‌ی بهایی در حال حاضر، جز بی‌گناهی چیز دیگری ندارد که در ایران ارائه دهد.

فرض کنیم که من جاسوس اسراییل هستم. این نکته به بچه‌های پنج‌، شش‌ساله‌ای که در دبستان هستند چه ربطی دارد؟ در دبستان‌های ایران به کودکان بهایی، حمله می‌کنند، فحش می‌دهند و در برابر دویست، سیصد بچه به‌ آنها بی‌احترامی می‌کنند. این کارها یعنی چه؟ چرا به آنها حمله می‌کنند؟ یعنی دعوا، دعوای دینی است. دعوای عقیدتی است. دعوا سر این است که چرا شما عقیده‌ای غیر از ما دارید؟ این رفتار ناشی از عدالت نیست. این فقط معصوم‌کشی است. برخی از اعضای جامعه‌ی‌ فرهنگی بهاییان که محکوم به بیست‌سال زندان شده‌اند، بالاتر از ۶۰ سال سن دارند. پس یعنی این افراد محکوم به حبس ابد شده‌اند. برای چه؟

برای ما ایرانیانی که در خارج از کشور هستیم، مدام دارد قضیه سخت‌تر می‌شود. من که ده‌ها سال است در فرانسه هستم، به اینها مدام از خوبی ایران گفته‌ام، از ایرانی‌های خوب گفته‌ام. ما به هر ایرانی‌ای که برخوردیم و سرش به تنش می‌ارزیده و بهایی هم نبود، او را بردیم به بهایی‌های دیگر معرفی کردیم که ببینید اینها چه آدم‌های خوبی‌اند! چه عرفانی دارند! چه فهمی دارند! چه ادب و هنری دارند! یعنی افتخار می‌کردیم به بهاییت و در عین‌حال افتخار می‌کردیم به ایرانیت و ایرانی‌های غیر بهایی را معرفی می‌کردیم به بهایی‌های غیر ایرانی. چون برای بهایی‌های دنیا ایران یک کشور مقدس است. همان‌طور که مثلاً مکه و مدینه برای مسلمان‌ها مقدس است، برای ما بهایی‌های دنیا، بهایی‌های هندی و برزیلی و روس و اکرائینی، ایران مقدس است. حال ببینید در این کشور چه اتفاقاتی می‌افتد. یک نوع آبروریزی است. این خیلی سخت است برای ما. گاه نمی‌دانم چگونه به پرسش‌های بهایی‌های آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، برزیلی، هندی و هلندی که در فرانسه در اطراف من هستند پاسخ بدهم.