شکستن یک تابوی فرهنگی

http://news.gooya.com/politics/archives/2014/05/179483.php

چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 

شکستن یک تابوی فرهنگی؟ ه - مهرپور

در سالهای پر آشوب بعد از شهریور۲۰ گروه های مختلف اسلامی مجدداً مجال تاخت و تاز و فعالیّت یافته بودند. این بنیادگرایان اسلامی با تمام امکانات بر علیه دگراندیشان مذهبی و سیاسی برخاسته بودند. روزنامه ها و مجلّات متعدّد و کتب و نشریات فراوان به چاپ رسانده و خصوصا بر علیه بهائیان (به اصطلاح خویش فرقۀ ضالّۀ مضلّه) ردّیه ها و مقالات مختلف نوشته و منتشر می ساختند و بدین وسیله عِرق تعصّب عامّه را برانگیخته و برای بهائیان مزاحمت ایجاد می کردند تا جائی که در چند شهر منجمله شاهرود دست به کشتار بهائیان بی آزار زدند و در کاشان یک پزشک مشهور- دکترسلیمان برجیس- را با ضربات چاقو به قتل رساندند.


در آن محیط مسموم و خطرناک تنها یک نویسندۀ شجاع بنام عماد عصّار که مدیر یک مجلّۀ هفتگی به اسم "آشفته" بود، جرأت آن را یافت که در شمارۀ ٣٩ مجلّۀ خود در ستون "مسابقۀ بیسابقه" ذکری از آموزه های بهائی یعنی ١٢ تعالیم مشهور که عبدالبهاء فرزند بهاءالله در سفرهای تاریخی خود به اروپا و امریکا (یک صد سال پیش) در طی خطابات متعدد بیان کرده بود، بنماید و آن را در معرض پرسش و نظرخواهی خوانندگان قرار دهد. بلافاصله پس از انتشار آن شماره موجی از اعتراض و حمله و اهانت توسط مذهبیون و اسلامگرایان علیه او آغاز شد که از آن جمله آیت الله کاشانی و چند تن دیگر از مراجع را می توان نام برد.

خلاصه در تمام دورۀ حکومت قبل و رژیم فعلی اسلامی بردن نام بهائی بر زبان ممنوع و در واقع "تابو" محسوب میشد. دیگر کسی از این جامعۀ دینی که بزرگترین اقلیّت مذهبی ایران است، یاد نمی کرد. این حالت تا چند سال پیش ادامه داشت ولکن در نشریات و رسانه های برون مرزی نویسندگانی معدود این توطئۀ سکوت و خاموشی را نادیده گرفته و در دفاع از حقوق انسانی و شهروندی بهائیان مطالبی می نوشتند که از آن میان شادروان داریوش همایون در روزنامۀ نیمروز لندن، محمّد ارسی، دکتر شاهین فاطمی و بانو الهه بقراط در کیهان لندن را می توان نام برد. در فرانسه محقق و جامعه شناس فرزانه دلارام مشهوری هم دو جلد کتاب تحت عنوان "رگ تاک" نوشت که در آن نقش مهم نهضت بابی و بهائی را در بیداری و نواندیشی جامعۀ ایرانی توصیف و تشریح کرد. این کتاب بدون شک از جامع ترین بررسی های تاریخی و علمی در مورد فرایند تجدّد در ایران است.

حدود ٥ سال قبل (٢٥/ ٣/ ٠٩) موافق ٥ فروردین ١٣٨٨یک نامۀ سرگشاده به عنوان بیانیۀ روشنفکران و صاحب نظران و اندیشمندان ایرانی تحت عنوان "ما شرمگینیم! یک قرن و نیم سرکوب و سکوت کافیست! به نام نیکی و زیبائی، به نام انسان و آزادی، به عنوان انسان ایرانی از آنچه طی یک و نیم قرن گذشته در ایران در حقّ شما بهائیان روا شده است..." این نامۀ سرگشاده به امضاء حداقل ٢٦٠ نفر از دانشگاهیان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالین حقوق بشر رسید و انعکاس گسترده ای در رسانه های عمومی برون مرزی داشت. قبلاً نیز چند اعلامیه با همان مضمون از طرف جمهوری خواهان ملّی، مشروطه طلبان و شورای کردستان در حمایت و دفاع از بهائیان و تقبیح اعمال شرم آور ایذاء و آزار هموطنان بهائی صادر شده بود.

تقریباً سه سال پیش هنرمند و مستندساز برجسته رضا علّامه زاده همراه با چند تن دیگر منجمله اسفندیار منفرد زاده فیلم "تابوی ایرانی" را ساخت که در آن با کمال صراحت و بی پروا از مظالم و آزارهای یک قرن و نیم نسبت به بهائیان، بویژه پس از استقرار رژیم اسلامی پرده برداشت و شرایط زندگی پر رنج و ملال و محرومیّت های پیروان آئین بهائی را در شهر و روستا به صحنه آورد. این فیلم مانند سایر کارهای علّامه زاده بی نهایت مورد توجه و تحسین هموطنان در اروپا و آمریکا و سایر کشورها قرار گرفت.

به دنبال آن فیلمساز بنام و مشهور محسن مخملباف با پسرش "میثم" فیلمی به نام باغبان Gardener تهیه کردند. این فیلم که صحنه هائی از باغها و مقامات بهائی در عکا و حیفا مرکز جهانی بهائی را نشان می داد نیز با استقبال عمومی مواجه شد و موفق به اخذ چند جایزۀ بین المللی گردید. در طی این فیلم مخملباف ضمن گفتگو با یک باغبان آفریقائی بهائی که خود قربانی کینه توزیها و تعصّبات قومی (در رواندا) شده بود به این حقیقت روی آورده که دین بر خلاف آنچه شایع است نه تنها باعث برخوردها وجنگهای مذهبی نگشته، بلکه بالقوّه می تواند موجب وحدت و یگانگی و پیوند دلها و اقوام گردد و زنگ تعصّب و کینه و نفرت را از قلبها بزداید. این فیلم که غیرمستقیم بیانگر آرمانها و تعالیم دین بهائی است نیز دیدگاه جهانشمول آموزه های بهائی را مورد توجّه قرار می دهد.

ناگفته معلوم است که تهیّه و پخش چنین فیلم توسط هنرمندی که سابقاً خود از فعّالین مذهبی و اسلامی بوده تا چه حد انعکاس وسیعی یافته و مخملباف چگونه هدف حمله و تهمت و افترا قرار گرفت ولکن او با شجاعت تمام از اقدام خویش دفاع کرد.

و امّا شخصیّت فرهنگی دیگری که در سال گذشته با اقدامی بی سابقه خبرساز شد آقای محمّد نوری زاد نویسنده و روزنامه نگار مقیم ایران است که به دیدار "آرتین" کودکی ٥ ساله رفت که پدر و مادر بهائی او به جرمِ (!) تعلیم و تربیت و آموزش دانشجویان محروم بهائی در دانشگاه مجازی بهائیان در زندانند. نوری زاد بطور نمادین بر پای آن کودک مظلوم بوسه زد. آقای نوری زاد را نویسندۀ مشهور دیگر دکتر حسین باقرزاده در رادیو ایران و روزنامه ایران امروز چنین معرفی کرد: "نوری زاد در نظام جمهوری اسلامی و در حمایت آن سال ها کار و کوشش کرده و آثار زیادی پدید آورده است. او برای ابراز مخالفت با سیاست های رژیم در کاربرد تبعیض و سرکوب علیه اقلیّت ها و دگراندیشان از ابتکارهای عملی برخلاف هنجارهای فرهنگی و مذهبی حاکم در جامعه ابائی نداشته و از جمله با بوسیدن نمادین کف پای کودکی بهائی و پوزش از ستمی که بر خاندان او و دیگر بهائیان در جمهوری اسلامی رفته یک تابوی بزرگ فرهنگی و اجتماعی را درهم شکسته است." (نقل از مقالۀ محمّد نوری زاد- ایران امروز۲٣ مهر ١٣٩٢) در سایت نوری زاد نویسنده ای بنام رهگذر می نویسد: "جناب نوری زاد عزیز، شما نکته ای را دریافتید و به درستی و به حقّ به عملی دست زدید که یکی از بزرگ ترین اتفاقات تاریخ ایران بوده است به قاطعیّت می توان نظر داد که شما سرفصل جدیدی در تاریخ ایران باز نموده اید و این فضل به نام شما و به نیکی تا ابد باقی و برقرار است." ناگفته نماند که در برابر اقدام نمادین (سمبولیک) نوری زاد بعضی از متعصّبین نیز زبان گشودند و به او تاختند. ولکن در مقابل ١٥٣ فعال مدنی غیر بهائی، از آن جمله دکتر محمّد ملکی اوّلین رئیس دانشگاه طهران پس از انقلاب، بیانیه ای تحت عنوان "تو تنها نیستی" خطاب به نوری زاد نوشته و از آن جمله اظهار داشتند: "حال که شما با دیدار از آرتین رحیمیان فرزند خرد سال کامران رحیمیان و فاران حسامی... بر خود لازم می دانیم که به سهم خود صدای خود را به گوش تمامی اقلیّت های مذهبی ایرانی که در سال های گذشته متحمّل ظلم های بیشمار شده اند برسانیم و بابت تمام آنچه بر ایشان گذشته ابراز تأسف کنیم."

در خور ذکر است که دکتر ملکی همراه محمّد نوری زاد بعداً به دیدن یک دختر جوان بهائی که بواسطۀ بهائی بودن، با وجود داشتن بهترین نمرات از ورود به دانشگاه محروم و ممنوع شده، رفته و پس از اطّلاع بر اینکه مادرش یکی از ٧ تن مدیران جامعۀ بهائی است که اکنون حدود ٦ سال است بدون یک روز مرخصی در زندان اوین محبوس است بانهایت تأثّر از آن جوان معذرت خواهی کرده است.

پدیدۀ جالب و بی نظیر دیگر حمایت معدودی از "عالمان دینی" است از آن جمله استاد (آیت الله) عبدالحمید معصومی تهرانی است. وی در بیانیه ای اظهار داشته: "اگر برادران ایمانی و بخصوص علمای مذهبی کمترین درکی از معانی و مفاهیم اعمال نمادین داشتند متوجّه می شدند که دلجوئی و بوسۀ شما بر پای یک کودک بهائی زاده نه تنها به معنای تبلیغ و تأیید آئین بهائیّت نیست بلکه بیانگر منطق دین اسلام است که برای حیات و شئون انسان بِما هُوَ انسان بدون توجّه به دین و آئین و نژاد و ملّیّتش ارزش و احترام قائل است. امروز می بایست متفکرین و اندیشمندان دینی با توجّه به شرایط زمانی و برداشتن مرزهای فرهنگی در عصر ارتباطات، دین باوری را با دیدگاه و قرائتی بر اساس احترام گذاری به کرامت انسانی و تأکید بر حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی تبیین و تعریف نمایند."

این عالم دینی اخیراً دست به ابتکار جالبی زده و آن تهیه و تذهیب یک اثر هنری به سبک و اسلوب هنرمندان "مینیاتور" است که در کانون آن نقش "اسم اعظم" بهائی ترسیم گشته و در اطراف آن هنرمندانه با تذهیب عبارتی از کتاب اقدس از آثار حضرت بهاءالله نقل شده است: "عاشِرُوا مَعَ الاَدیانِ کُلِّها بِالرَّوحِ وَ الرّیحان. اِیّاکُم اَن تَأخُذَکُم حَمِیَّةُ الجاهِلیّة" یعنی با پیروان ادیان با روح محبّت و مهر معاشرت کنید مبادا حمیّت و تعصّب جاهلانه شما را باز دارد. وی این تابلوی زیبای هنری را به عموم بهائیان جهان و بویژه بهائیان ایران که از دیر زمان معرض انواع تبعیض و آزار قرار داشته و دارند اهداء کرده است. این عمل یک روحانی مسلمان در محافل داخلی و خارجی انعکاس وسیعی یافت و بسیاری از اندیشمندان و متفکرین و رهبران دینی در جهان و از آن جمله در میان هندوها، سیک ها، مسلمانان و سائر مذاهب هندوستان و همچنین اسقف سابق کلیسای انگلستان و اسقف ارتودکس قبطی ها زبان به تحسین گشودند و آن را آغاز دورۀ مسالمت و تساهل گروه ها و ادیان مختلف در ایران تلقّی کردند.

دیگر از تحوّلات فکری در جامعۀ ایرانی یک بحث و گفتگوی بین نمایندگان ادیان در رسانه های گروهی است که در آن نمایندۀ بهائی نیز به عنوان سخنگوی یکی از آئین های مهم که زادگاه آن ایران است حضور می یابد تا در یک محیط آزاد و فارغ از تعصّب و تصلّب دیدگاه های خود را بیان کند و از آیندۀ درخشان ایران سخن بگوید.

بسیاری از ناظران و جامعه شناسان معتقدند که طیف وسیع جوانان در ایران اکنون از قید تنگ نظری و تعصّب آزاد شده اند و عرصۀ جهالت روز بروز تنگ تر می شود و در واقع یک جهش معرفتی و آگاهی پدیدار شده و فضای فهم و خرد گسترده می گردد. به قول محمّد نوری زاد: "اندکی صبر باید، سحر نزدیک است."
ه - مهرپور