حق تحصیل آزاد و غیر سیاسی

در سال جدید تحصیلی امیدواریم تبعیض ها جای خود را به حق آزادی واقعی تحصیل، برای همگان بدهد.

وهمچنین امیدواریم همه مسؤولان در تلاش باشند تا در جریان آموزش کشور، همه بندها و تبصره هائی که هر گونه تبعیض و تحمیل را، علیه دانش آموزان، پشتیبانی میکند و مغایر با قانون اساسیست و به استقلال سیستم آموزشی آسیب میرساند، متروک اعلام کنند.

مذهب و باورهای دینی نباید جایگاهی فراتر از یک برنامه مشخص درسی در مدارس بیابد در غیر این صورت باید به دنبال تاسیس مدارس دینی مخصوص رفت، که حوزه های علمیه یک نمونه بارز آن است، بدون بحث در باره سودمندی و یا ناکارآمدی آن . در این صورت هر کس مایل است میتواند فرزند خود را به آن مدارس بفرستد. نه اینکه همه را مجبور کنند در این گونه مدارس تعریف شده تحمیلی در س بخوانند، که فقط،این انتخاب، تنها گزینه انتخابی دانش آموزان و والدین آنان باشد. به علاوه حتی مدارس مذهبی و به شکل قدیمی تر در ایران، یعنی مدارس مکتبی هم، امروزه سخت زیر سؤال است زیرا بسیاری از مردمانی که این گونه مدارس مذهبی را گذرانیده اند، چه مسیحی و چه مسلمان و یا غیره، بعد ها اظهار نارضایتی کرده اند که چرا والدینشان آنان را در کودکی مجبور به گذراندن چنین دوره هائی کرده اند. آنان می توانستند بعد از تسلط به حیات خود، نوع تکمیل و تحصیل خود را انتخاب کنند. سرگذشت یکی از آنان را یکی از شخصیتهای گرانقدر جامعه بهائی بنام ابوالقاسم فیضی در کتاب « زنّار» با قلمی شیوا نگاشته است. بنا بر این حق انتخاب نوع تحصیل و بر خورداری از آزادی تحصیل نباید جای خود را به تحمیل بدهد. مذهب نباید سیاسی شود و سیاست نباید مذهبی شود و تحصیل نباید قربانی این سیاست شود و درس خواندن نباید هدف تهاجم دولتها برای بقای خود شود.استقلال آموزش و پرورش در یک کشور مهم تر از استقلال و تفکیک سه قوه از یکدیگر است.

بهره کشی فرهنگی و ایجاد فهم مصنوعی وتدوین تاریخ دروغین و دعوت از مردم برای صف آرائی در مقابل دشمن های فرضی، نفرت آفرینی ، تحمیل شعارهای ضد صلح و دوستی ، ملزم کردن دانش آموز به حضور در راهپیمائی و اردوهای تعریف شده سیاسی ، گماردن جاسوس و خبر چین در محیط تحصیلی، دام گستری برای شناسائی دانش آموزانی که مایلند فرای بر نامه های درسی با یکدیگر گفتگو کنند، تحمیل اجباری مراسم مذهبی ، تخریب مفهوم پرورش، حضور نیروهای امنیتی در فضای مدرسه، کنترل کردن معلمانی که حقوق خود را مطالبه میکنند، آزار و محدود کردن و زندانی کردن معلمان فرهیخته، حقوق پائین و کارمزد کم آنان، عدم تخصیص بودجه کافی برای تجهیز مدارس و ساماندهی ساختمان های فرسوده ، نا امنی تردد دانش آموزان، افزایش اختلالات روانی، بحران هویت اجتماعی، کمبود روانشناسهای کار آمد برای مشاوره با دانش آموزان و والدین آنان ، بی توجهی به مدیریت برخی مدارس برای خود مختاری درثبت نام دانش آموزان باهوشتر و ممتاز و یا تشکیل مدارسی با عنوان مدارسی متفاوت، که زیر چتر آن، فرزندان مقامات، با هزینه های سنگین به تحصیل میپردازند و در نتیجه راندن مستضعفین به حاشیه، که روزی انقلاب متعلق به آنان بود و یک موی ایشان را به کاخ نشینان نمیدادند. فراموش کردن شعار برابری و برادری، ناکارآمدی جلسات اولیا و مربیان، نارسائی سوخت در سرما و کمبود وسایل برودتی در گرما، طبقاتی شدن مدارس، دریافت غیر قانونی شهریه با تبصره و بندهای بی اعتبار، نابسامانی دررسیدگی به وضعیت بهداشت و پوشاک و تغذیه دانش آموزان فقیر، اسامی پر طمطراق و عجیب و غریب و نا مأنوس مدارس و بالاخره آزار دانش آموزان بهائی و ارسال معلمان ضد بهائی در سر کلاس، با برنامه های تدوین شده، توزیع سی دی ها و بروشورهای ضد بهائی و نمایش فیلمهای خیالی و تنفر آفرین نسبت به بهائیان ، توهین آشکار به اعتقادات آنان، گریاندن و تحقیر این فرزندان پاک نهاد ایرانی در سر کلاس درس، و وادار کردن به تعهدات فرا قانونی، ایجاد محدودیت برای سایر دانش آموزان اقلیتهای رسمی و تدوین کتب آموزشی دینی آنان تحت نظر وتصویب یک سویه خود، همه در پرتو عدم استقلال آموزش و پرورش یک کشور و در زیر نفوذ حکومتی نگران از بقای خود جان میگیرد و بدیهیست قربانی این سیاست هولناک، نسلهای تباه شده انسانیست که هنوز تاوان روشهای مخرب حکومتهای استبدادی گذشته را می پردازند.

آیا نتیجه فریادهای مرگ بر این و بر آن، که سالها در سر صف مدارس در پشت بلندگوهای دلخراش، روح دانش آموزان معصوم را میخراشید اینک بعد از 25 سال چه شد؟ ایجاد کینه و نفرت از این و آن و سازماندهی دهها انجمن اسلامی و بسیجی ، بکجا انجامید؟ چه خیر و برکتی در آن روشها دیدیم، که حال باید بیشتر از گذشته به دنبال آن برویم ؟

اگر در کتابهای درسی، تاریخ تحریف شود، حقایق واژگون جلوه گر شود، و تفاسیر و تعابیر نارسا و آلوده به اغراض بخواهد حوادث مهم جهان را به نفع یک گروه یا یک طبقه خاص تعریف کند ودر کتب درسی همیشه ما بهترین باشیم و دیگران بد ترین، ما پاکترین و خدا جوترین باشیم و دیگران کافر و گمراه و فریب خورده ترین و در طول تاریخ همیشه در جنگها حق با ما باشد و ما همیشه پیروز باشیم و اگر هم شکست خوردیم در اثر خیانت نیرویهای خودی بوده ! وهمیشه در طول تاریخ حق با ما بوده چون ما بر حق بوده و هستیم و این مائیم که همه را به زانو در آورده ایم و... !

چه بر سر بشریت خواهد آمد؟

آیااگر همین کار، یعنی دروغ نگاری، قهرمان سازی، مبالغه گوئی را ،همسایگان ما و همه کشور های دیگر انجام دهند، جهان ما بکجا خواهد رفت ؟ و آموزش و پرورش دیگر چه معنائی خواهد داشت؟ کافیست برای درک این فاجعه بزرگ به سر خوردگی و احساس حقارت میلیونها مردم کشورهای کمونیسم و یا هر رژیم دیکتاتوری دیگر اعم از مذهبی و نظامی، نظری سطحی افکنیم و رفتارهای ناهنجار آنان راحتی پس از رهائی از دام دیکتاتوری و استبداد حکومتی، مورد مطالعه قرار دهیم وبحران هویت اجتماعی را لمس کنیم و ببینیم، دنیائی که به آنان وعده داده شده بود کجا ست؟ چرا فریاد جوانان عزیزمان بلند است؟ و بالاخره ببینیم با این همه ادعا، آنان را به کجا رسانیده ایم؟

عاقبت حکومتهای مذهبی که سالها سلطه سیری ناپذیر خود را در خصوصی ترین حریم های انسانی کشانیده بودند بکجا رسید؟ رفتارهای افراطی حاکمان، همواره انقلابهای تفریطی مردم را بدنبال داشته است .

مردم ایران مردمان شریفی هستند ، با محبت ، خلاق، بااستعداد و هوش سرشار، ترقی و جهش هائی را که ما گه گاه از آنان در رسانه ها می بینیم نباید به حساب سیاست هیچ یک از حکومتها نوشت،این از توانائیها و قابلیتهای ذاتی آنان است که اگر در بستری امن و مطمئن رشد کند صد چندان بهره میدهد.

نهادینه کردن توسعه علمی مستلزم یک دگر گونی عظیم درنظام و سیتم آموزشی در سراسر کشور است که در قدم اول داشتن مدارسی مدرن با معلمانی فرهیخته و نه محتاج نان شب، با کتب درسی غنی و ارزشمند و آزمایشگاه هایی مجهز و فضائی شاد و سرور انگیز، از ضروریّات آن محسوب میشوند و در نهایت، همه آنها در پناه یک جامعه آزاد و یک حکومت عادل که با مردم خود چون شیر و شکر آمیخته شده است معنا پیدا میکند و هستی می یابد والا خیالی خام و هدفی باطل و غیر ممکن است.

چندی پیش یکی از همسایگان قدیمی خود را دیدم دانش آموز دیروزی که بزرگ شده بود و صاحب زن و فرزند بود با هم نشستیم ، چای نوشیدیم و از خاطرات تلخ و شیرین گفتیم، اما وقتی از دوران تحصیل او پرسیدم، آهی کشید و فورا گارد گرفت و به حالت نظامی گفت :

خبـر دار! از جلو نظـام! 1-2-3-4 ! 1-2-3-4 ! مرگ بر ... مرگ بر...!

او دوباره آهی از دل کشید و با چهره ای درهم و نفسهائی آتشین از روزگاری یاد کرد که روح لطیفش را بااین گونه نفرت پروری ها آزرده بود. افسوس و صد افسوس، که میتوانست بهترین شود اما بد ترین شده بود.

ایران کشور عبرت پذیریست اما قدری دیر و دشوار ، و چون حقیقتی را پذیرفت دیگر به سادگی آن را از دست نخواهد داد، اگر این خصیصه ی ارزنده را در روحیه ایرانیان نیکو سرشت بپذیریم و اگر تلاش کنیم که بهترین و اصیل ترین آموزه های علمی و روحانی ، مادی و معنوی را با روح آزادگی و به دور از هر گونه تبعیض در کتابهای درسی و آموزش و پرورش ایران وارد کنیم و فضای مناسب آن را طراحی کنیم و قدر این دانش آموزان کم نظیر خود را بدانیم، عزت از دست رفته قدیم را دوباره بدست خواهیم آورد و سر بلندی ما تضمین خواهد شد و گر نه جبران آن دشوار و بسیار سنگین و پیچیده خواهد بود.آرزو مندیم سرنوشت این ایرانیان شریف با بهترینها عجین شود و امیدواریم سرنوشت کسانیکه در گذشته آموزش و پرورش کشور خود را قربانی خواستهای دولتی و حکومتی کردند، خود به عنوان یک درس بزرگ و عبرت انگیز از تاریخ گذشتگان، همواره مد نظر قرار گیرد. اینک از شما دعوت میشود به لوح حضرت عبدالبهاء در باره بستن مدارس بهائی توجه مخصوص بفرمائید، تا با وجود ستمهای ناروا و دشمنی های بی دلیل، ببینید که بهائیان در عوض، برای مردم عزیز ایران چه میخواهند؟

این هم آدرس این لوح مبارک:

http://www.varqaa5.info/index.php?option=com_content&task=view&id=357&Itemid=1

دوست حقیقی شما ورقا