نقل از کتاب خاطرات لحظات تلخ و شیرین صفحه 201
...در تاریخ 22 فروردین ماه سال 1332 بر حسب تقاضای محفل روحانی مراغه این عبد به آن نقطه مسافر و به منزل جناب دکتر آستانی وارد شدم . همان شب محفل روحانی تشکیل شد و قرار شد که از فردا بعد ازظهر تمام جوانها به حظیرة القدس برای کسب معلومات تشریف بیاورند و بعد هم احباب را ملاقات کنند و برای آنها صحبت های امری شود و این کار تا زمانیکه که حقیر در مراغه هستم هر شب ادامه داشته باشد . در بقیه ی ساعات روز هم هر که سوالی داشته باشد به منزل بنده بیایند ولی قبل از ظهرها احدی فرصت آمدن نداشت لهذا قدری قدم می زدم و کمی هم در دوا خانه ی جناب هاتف که از احبای خدمت گذار و فهمیده هستند می نشستم و با ایشان از هر دری سخن می گفتم . از جمله چیز هایی که از ایشان شنیدم این بود که اهل بناب و مراغه را رسم چنین است که هر ساله روز سیم محرم را یوم علم بندان می نامند ویا در آن روز بر در هر مسجدی علمی نصب می کنند ، به این ترتیب که متصدیان به باغهای مردم می رفتند و چند اصله درخت بلند را بدون اجازه قطع کرده و سه چهارتا از این درخت ها را روی هم می گذارند و به هم وصلشان می کنند که هر چه ارتفاع این علم بیشتر باشد بهتر و با ثوابتر است و بعد پرچمی را که روی آن یا حسین مظلوم و امثالش نوشته شده است را بر راس چوب می بنندند و و در روز اربعین آن را پایین می آوردند و در نتیجه چهار صد تنه درخت به مصرف این عمل می رسید ، بدون آنکه صاحبان باغ جرئت تکلم داشته باشند در حالیکه جلوی چشمانشان درختان را قطع می کردند و دیگر چیز هایی که جناب هاتف تعریف می کردند این بود :دراین شهر عده ای هستند که سوره های قرآن خوانده شده می فروشند یعنی سوره ها را قبلا"در مشک جدا جدا می خوا نند و می دمند تا پر شود یا اینکه اصلا" نمی خوانند و فقط مشک را از باد پر می کنند سپس مشک را بر داشته در کوچه ها جار می کشیدند که (عمّ) و (یسبحّ لله ) و (الرحمّن) و (یس ) فروخته می شود و این را " قوری سوره " یعنی سورۀ خشک می نامیدند . بهر صورت مشتریان به نیّت ارواح اموات خود پیش می آیند و یکی می گوید فی المثل یک ریال ( تبارک الذیّ ) می خواهم ، آنگاه فروشنده در مشک را آهسته باز و قدری از باد آن رها می کنند دیگری به ده شاهی (الرحّمن ) می طلبد ، برای او از مشک دیگر کمی باد بیرون می دهد و این کار قبلا" در مراغه و میان دو آب خبلی رواج داشته ، خصوصا" شبهای جمعه بر سر قبرستان و اکنون و لو تقریبا" منسوخ شده لکن باز هم پیدا می شود و این اعمال می رساند که شریعت الهی وقتی کهنه شد چه بدعتهائی در آن رخنه می کند .