لئو نیکلایوویچ در خانوادهای بسیار قدیمی و اشرافی در یاسنایا پالیانا در ۱۶۰ کیلومتری جنوب مسکو زاده شد. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در ۹ سالگی از دست داد و پس از آن تحت تکفل عمهاش قرار گرفت. او در سال 1844 میلادی در رشته زبانهای شرقی در دانشگاه قازان ثبت نام کرد و پس از سه سال، در تاریخ 1846 میلادی تغییر رشته داده و خود را بهدانشکده حقوق منتقل نمود تا با کسب دانشوکالت بهوضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد که پس از مرگ پدر و مادرش بهاو انتقال یافته بودند، رسیدگی و با اصلاحات اراضی خود به شرایط رنجآور اجتماعی آنان خاتمه دهد.
دوران خدمت در ارتش تولستوی در سال 1851میلادی پس از گذراندان دوران مقدماتی نظام، در جنگهای قفقاز شرکت نمود. تجاربی که از زندگی سربازان کسب نمود، مبنای داستانهای قفقازی او شد و با نوشتن داستان کودکی در 1852 سهگانهای را آغاز کرد که با نوجوانی 1854 و جوانی 1857 آن را ادامه داد. باشروع جنگهای کریمه در سال 1854 میلادی بهجبهه سواستویل منتقل و بهخاطر ارسال گزارشات واقعی از صحنههای نبرد در کتاب خود به نام قصّه های سواستویل، نامش بهعنوان نویسندهای چیرهدست در ادبیات روسیه بهثبت رسید. او پس از سقوط سواستوپل به سنتپترزبورگ رفت که در آنجا از ارتش کنارهگیری کرد و پس از آن به شهر خود بازگشت.
اصلاحات اجتماعی و تعلیم و تربیت کودکان لئو تولستوی، بهلحاظ توجه قابل احترامی که بهآموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ بهمدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: چارلز دیکنز، ایوان تورگنف، فردریش فروبل و آدولف دیستروگ، دیدار و پس از بازگشت بهکشورش، براساس تجارب نوآموخته، دست بهیک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا بهپیروی از ژان ژاک روسو، بهتأسیس مدارس ابتدائی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال 1855 میلادی بهتناوب در زادگاه خود ژاسناژا بولژانا، مسکو و سن پترزبورگ اقامت گزید. لئو نیکلایوویچ، در نامهای که بهیکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک تزار روسیه را بهعهده داشت، چنین مینویسد:«هرگاه بهمدرسه قدم میگذارم، با مشاهده چهرههای کثیف و تکیده، موهای ژولیده، و برق چشمان ِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار میشوم و همان حالتی بهمن دست میدهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شدهاست. ای خدای بزرگ! چگونه میتوانم آنها را نجات دهم؟ نمیدانم به کدامین یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را فقط برای تودهها میخواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکین ها و لومونوسف های آینده را از غرق شدن رهائی بخشم.» تولستوی هیچگاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانشآموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا در خور ِ توان و استعداد هر کودکی، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد. پس از اینکه مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی بهفعالیتهای فرهنگی و اهداف تربیتی ِ مورد علاقهاش ادامه داد. او با انتشار کتابهای سرگرمکننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستانهای آموزشی بهویژه داستانهای ازوپ، کودکان را با ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. ملیونها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای لئو نیکلایوویچ تولستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی وایجاد مدارس آزاد به گونه سامرهیل، مؤثر واقع شود.
زناشوئی با سوفیا تولستوی در سال 1862 با دختر هیجدهسالهای با سلف ِ آلمانی بهنام سوفیا آندر ژونا برس(1844-1919)، ازدواج کرد و رمانهای جاودانهای به نام جنگ و صلح و آنا کارنینا را تألیف و منتشر ساخت. پشتیبانی همسر جوانش از فعالیتهای ادبی تولستوی که به روایتی ۱۴۰۰ صفحه از پیش نویس جنگ و صلح را بیش از هفت بار پاکنویس کردهاست، شایسته احترام میباشد. این دو رمان بهمثابه شخصیت شکوهمند ادبی تولستوی در جهان محسوب میگردد. وی در دفتر خاطراتش در اواسط سال 1850 میلادی چنین مینویسد:«چیزی در درونم شعله ور است که بیش از نیکی دلبسته آنم، شکوه و جلال.»
انقلاب درونی تولستوی، در اوج اشتهار، مبتلا بهسرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز انحطاط فکری و شکست روحی قرار گرفت. او بهعنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزون کارگران که در مقام مقایسه با محرومیت دهقانان از ابعاد وسیعتری برخوردار بود، آشنا شد. با تأثیرپذیری از این واقعیت تلخ، به منظور کمکرسانی بهکشاورزان و جلوگیری از مهاجرت دستجمعی آنان بهشهرها، اقدام بهایجاد تشکیلاتی نمود که حمایت از روستائیانی که محصولاتشان در اثر حوادث و آفات طبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود قرار داد. او خود نیز با ترک سیگار و الکل و کنارهگیری از تفریحات مخصوص مانند شکار ِ حیوانات، اعلام همدردی نمود و اعتراف کرد: «چه لذایذ ظالمانهای!»ازجمله فعالیتهای اجتماعی تولستوی، حمایت از زندانیان سیاسی، مذهبی و سربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی بهبعد، در نتیجه مطالعات و تحقیقات بیشتر در حیطه ادیان، گرایش و تعلقات مذهبی وی نیز شدت یافت و در همین رابطه نسبت بهترجمه مجدد انجیل بهزبان روسی اقدام کرد.
تضادهای بیرونی اشتهار تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت مییافت، بههمان نسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاههای دولتی و مراجع ارتودوکس قرار میگرفت. نوشتههایش قبل از انتشار توقیف و شایعه روانی بودن او بهسرعت پراکنده میشد. پلیس تزاری کوچکترین حرکت وی را تحت نظر گرفته بود. هنگامی که بهپشتیبانی از مریدانش برخاست و برای آزادی آنها از بازداشت، تمام مسئولیتها را که بهعنوان مدرک جرم مطرح بودند بهعهده گرفت، بهاو گفتند:«جناب کنت، جاه و جلال شما بقدری بزرگ است که زندانهای ما گنجایش آن را ندارد!»
کلیسای ارتدکس و اتهام ارتداد انتشار رمان رستاخیز بهانهای بود در دست مرجع عالی کلیسای ارتدکس، تا در تاریخ ۱۹۰۱ میلادی بهدلایل زیر، تولستوی را بهعنوان مرتد معرفی نماید:
- تکذیب ِ وحدت ِ تثلیث مقدس در وجود خدای واحد
- تکذیب بکارت مریم مقدس، قبل و بعد از تولد مسیح
- تکذیب رستاخیز مسیح، و ضدیت با مظهر لاهوتی - ناسوتی مسیح پسر خدا
- تکذیب وقوع معجزه در مراسم عشای ربانی. (تولستوی، معجزه را بطور عام و اعجاز تبدیل نان به تن ِ مسیح را بطور خاص نفی کردهاست.)
تولستوی، مبارزات سوسیالیستها را نیز در جهت برقراری دیکتاتوری پرولتاریا، مردود دانسته و به عنوان پرچمدار انساندوستی و مخالف با جنگ و خونریزی شناخته شدهاست. آثار او نیز، جادهصافکن انقلاب 1905 میلادی روسیه نام گرفتهاست.
سالهای پایانی علاوه بر تضییقات حکومت، سخت گیریهای پلیس تزاری و ضبط پیشنویس رمانهایش در سال 1908 میلادی مشکلات خانوادگی هم مزید بر آن شد. تولستوی در آخرین روزهای حیات خود بهاتفاق پزشک ِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و بهسوی جنوب روسیه مسافرت نمود. این، آخرین سفر تولستوی در تاریخ هفتم نوامبر 1910 میلادی در ایستگاه راه آهن استاپوفو بهپایان رسید. دو روز بعد در زادگاهش بهخاک سپرده شد.
- جنگ و صلح - ترجمه کاظم انصاری، تجدید چاب با ترجمه سروش حبیبی
- آناکارِنینا - ترجمه محمد علی شیرازی، تجدید چاپ با ترجمه جواد امیرانی - منوچهر بیگدلی خمسه - سروش حبیبی - فازار سیمونیان
- رستاخیز - ترجمه محمدعلی شیرازی
- کودکی، نوجوانی، جوانی - غلامحسین اعرابی
- داستانهائی برای بچهها - ترجمه آرش محرمی
- اعتراف و سرشماری در مسکو - ترجمه اسکندر ذبیحیان-اعترافات ترجمه هوشنگ فتح اعظم
- تمشک - ترجمه علی آذرنگ
- کوپن تقلبی - ترجمه رضا علیزاده
- پول و شیطان ترجمه رضا علیزاده
- عید پاک - ترجمه محسن سلیمانی
- طبل میانتهی و هفت داستان دیگر - ترجمه منوچهر ضرابی
- مورچه و کبوتر - ترجمه باقر محمودی
- بهترین داستانهای کودکان و نوجوانان - ترجمه مریم خالقی، تجدید چاپ با ترجمه مجید رزاقی - نسرین مهاجرانی - س. صارمی
- قزاقان - ترجمه مهدی مجاب
- سه پرسش - ترجمه پریسا خسروی سامانی، تجدید چاپ با ترجمه جمال میرخلف
- هنر چیست؟ - ترجمه کاوه دهگان
- خداوند حقیقت را میبیند اما صبر میکند - ترجمه پریسا خسروی سامانی، تجدید چاپ با نام جدید: (سرانجام حقیقت آشکار خواهد شد - ترجمه صادق سرابی.)
- جوانی بربادرفته - ترجمه کامران ایراندوست
- سونات کرویتزر (موسیقی مرگ) - ترجمه عبدالله شاه سیاه-سونات کرویتسر و دو داستان دیگر ترجمه کاظم انصاری
- شیطان ترجمه پرویز نظامی
- بیست و سه قصه ترجمه همایون صنعتی زاده
- سرگیوس پیر (پدر سرژیو) - ترجمه امیرهوشنگ آذر
- مرگ ایوان ایلیچ - ترحمه لاله بهنام
- محکوم بیگناه - ترجمه احمد نیک آذر
- ارباب و نوکر - ترجمه مهران محبوبی
- حاجی مراد - ترجمه رشید ریاحی، چاپ قبلی با ترجمه حسین صادقاوغلی
- عشق بی پایان - ترجمه حسین نوشین و گامایون
- نامههای تولستوی - ترجمه مشفق همدانی
- داستانهای سواستوپول- ترجمه پرویز نظامی
منابع: Wikipedia.org