!خانه دوم کودکان بهايي تبديل به زندان مي شود
يکي از موارد آشکار نقض حقوق بشر ايران، آزار و اذيت کودکان و رفتار بر خلاف کنوانسيون حقوق کودک ژنو است.
در اين ميان کودکان بهايي بهاي سنگين تري را نيز مي پردازند زيرا به عنوان فرزندان يک اقليت ديني غير رسمي در ايران نه تنها از حقوق شهروندي آتي خود (که شرکت در دانشگاه و مشاغل دولتي ست) محرومند، بلکه در طول دوران تحصيل نيز مجبور به تحمل آزار، تبعيض و تحقير از سوي اولياي مدارس مي باشند.
تهديد و تحقير کودکان و نوجوانان بهايي از ابتداي انقلاب تقريبا در تمام نقاط کشور وجود داشت ولي در هر دوره به فراخور ديدگاههاي جاري در مدارس و مسئولين منتصب آن، رنگ و شکل ديگري به خود مي گرفت. در اين ميان پس از خرداد 84 روند اين فشارها رو به فزوني و تغيير شکل آشکاري گذارد. در ادامه اين سياست ، به طور واضح کودکان بهايي اصفهان مورد فشارهاي رواني، اخراج يا تحصيل مشروط قرار گرفته اند. از جمله اين موارد دعوت از سخنرانان يا روحانيون در مدارس براي صحبت بر عليه بهاييان و ديانت بهاييست.
در 21 آبان سال جاري فردي به نام "آقاي حسيني" از سوي دبير ديني و مديريت دبيرستان خديجه کبراي اصفهان، در جمع دانش آموزان به تحقير و دروغ پردازي درباره عقايد بهاييان پرداخت و آنان را جاسوس انگليس و روسيه خواند. وي آزارهاي وارد بر اين جامعه را معقول و منطقي قلمداد کرد و از اينکه ساير اقليتهاي مذهبي نيز داراي محدوديتهاي اجتماعي نيستند، اظهار نارضايتي نمود.
اين سخنران پس از پايان صحبتهايش کتب رديه بر ضد آيين بهايي را در اختيار دانش آموزان قرار داد.. اين درحاليست که 8 دانش آموز بهايي در اين دبيرستان مشغول به تحصيلند و دبير ديني اين مدرسه " خانم هاشمي" سي دي هايي نيز برعليه بهاييان و آيين بهايي در اختيار دانش آموزان گذارده ولي از دادن آن به دانش آموزان بهايي خودداري کرده است. با اعتراض والدين اين 8 نفر، مديريت مدرسه اعلان نموده که اين برنامه ها از طريق بخش نامه آموزش و پرورش اصفهان به ايشان ابلاغ شده و دبير ديني نيز به شدت از اين طرح حمايت نموده است در ادامه با پيگيري خانواده هاي اين 8 دانش آموز در اداره آموزش و پرورش ناحيه 3 اصفهان، رييس اداره "آقاي گودرزي" از موارد پيش آمده اظهار بي اطلاعي نموده و مسئوليت آن را بر عهده حراست آموزش و پرورش به رياست آقاي "اعتدالي" افکنده که او نيز خود را در اين امر بي تقصير دانسته است.
اين دبيرستان پيش از اين نيز شاهد اخراج 3 دانش آموز بهايي به علت اعتقاد به اين آيين بوده كه با پيگيري خانواده آنان رييس اداره آموزش پرورش ناحيه 3 اصفهان "آقاي گودرزي" به آنان اطمينان بخشيده که ديگر از اين موارد تکرار نخواهد شد . آزار کودکان بهايي در مدارس به شکل ثبت نامهاي مشروط، تعهد کتبي مبني بر عدم هرگونه صحبت درباره آيين بهايي، صحبت مربيان، مديران يا دعوت سخنرانان و روحانيون به مدارس براي توهين به اعتقادات اين باور مذهبي از شايع ترين موارد است.
انتشار و پخش کتب و سي دي هايي بر ضد تعاليم بهايي و بهاييان، احضار دانش آموزان بهايي به دفاتر مدارس و فشارهاي رواني براي تغيير اعتقاد ايشان به ديانت اسلام، گماشتن خبر رسان و مراقب براي اين دانش آموزان، اخراج و عدم ثبت نام و تحريک سايردوستان و محصلان براي منزوي نمودن اين کودکان، از سياستهاي برنامه ريزي شده دولت ايران است. البته براي رسيدن به اهداف ناعادلانه، نياز به مجريان بي انصاف است که اداره آموزش و پرورش در حال پروراندن آنهاست. طرحهاي جديد مبني بر بازنشسته نمودن مربيان مدارس زودتر از موعد معمول و استخدام کادر آموزش ديده جديد با تفکرات خاص، از موارد پرورش اين مجريان است. اين در حاليست که بسياري از مربيان شريف ايراني از اعمال فشار و آزار بر دانش آموزان بهايي جلوگيري و اعتراض نموده و نارضايتي هاي خود را به خانواده اين دانش آموزان و حتي مديريت اعلام داشته اند ولي از آنجا که سياستي کلي از سوي آموزش و پرورش در حال اجراست، دانش آموزان بهايي روز به روز در تنگناهاي بيشتري از سوي "خانه دوم" خود قرار مي گيرند. شگفت است که آخرين منزلگاه تحصيلي اين کودکان، دبيرستانهاي کشور مي باشد و از آنجا که آنان اجازه تحصيل در دانشگاههاي ايران را ندارند، با چه خاطراتي از روزهاي مدارس خود بدرود خواهند گفت؟
يکي از موارد آشکار نقض حقوق بشر ايران، آزار و اذيت کودکان و رفتار بر خلاف کنوانسيون حقوق کودک ژنو است.
در اين ميان کودکان بهايي بهاي سنگين تري را نيز مي پردازند زيرا به عنوان فرزندان يک اقليت ديني غير رسمي در ايران نه تنها از حقوق شهروندي آتي خود (که شرکت در دانشگاه و مشاغل دولتي ست) محرومند، بلکه در طول دوران تحصيل نيز مجبور به تحمل آزار، تبعيض و تحقير از سوي اولياي مدارس مي باشند.
تهديد و تحقير کودکان و نوجوانان بهايي از ابتداي انقلاب تقريبا در تمام نقاط کشور وجود داشت ولي در هر دوره به فراخور ديدگاههاي جاري در مدارس و مسئولين منتصب آن، رنگ و شکل ديگري به خود مي گرفت. در اين ميان پس از خرداد 84 روند اين فشارها رو به فزوني و تغيير شکل آشکاري گذارد. در ادامه اين سياست ، به طور واضح کودکان بهايي اصفهان مورد فشارهاي رواني، اخراج يا تحصيل مشروط قرار گرفته اند. از جمله اين موارد دعوت از سخنرانان يا روحانيون در مدارس براي صحبت بر عليه بهاييان و ديانت بهاييست.
در 21 آبان سال جاري فردي به نام "آقاي حسيني" از سوي دبير ديني و مديريت دبيرستان خديجه کبراي اصفهان، در جمع دانش آموزان به تحقير و دروغ پردازي درباره عقايد بهاييان پرداخت و آنان را جاسوس انگليس و روسيه خواند. وي آزارهاي وارد بر اين جامعه را معقول و منطقي قلمداد کرد و از اينکه ساير اقليتهاي مذهبي نيز داراي محدوديتهاي اجتماعي نيستند، اظهار نارضايتي نمود.
اين سخنران پس از پايان صحبتهايش کتب رديه بر ضد آيين بهايي را در اختيار دانش آموزان قرار داد.. اين درحاليست که 8 دانش آموز بهايي در اين دبيرستان مشغول به تحصيلند و دبير ديني اين مدرسه " خانم هاشمي" سي دي هايي نيز برعليه بهاييان و آيين بهايي در اختيار دانش آموزان گذارده ولي از دادن آن به دانش آموزان بهايي خودداري کرده است. با اعتراض والدين اين 8 نفر، مديريت مدرسه اعلان نموده که اين برنامه ها از طريق بخش نامه آموزش و پرورش اصفهان به ايشان ابلاغ شده و دبير ديني نيز به شدت از اين طرح حمايت نموده است در ادامه با پيگيري خانواده هاي اين 8 دانش آموز در اداره آموزش و پرورش ناحيه 3 اصفهان، رييس اداره "آقاي گودرزي" از موارد پيش آمده اظهار بي اطلاعي نموده و مسئوليت آن را بر عهده حراست آموزش و پرورش به رياست آقاي "اعتدالي" افکنده که او نيز خود را در اين امر بي تقصير دانسته است.
اين دبيرستان پيش از اين نيز شاهد اخراج 3 دانش آموز بهايي به علت اعتقاد به اين آيين بوده كه با پيگيري خانواده آنان رييس اداره آموزش پرورش ناحيه 3 اصفهان "آقاي گودرزي" به آنان اطمينان بخشيده که ديگر از اين موارد تکرار نخواهد شد . آزار کودکان بهايي در مدارس به شکل ثبت نامهاي مشروط، تعهد کتبي مبني بر عدم هرگونه صحبت درباره آيين بهايي، صحبت مربيان، مديران يا دعوت سخنرانان و روحانيون به مدارس براي توهين به اعتقادات اين باور مذهبي از شايع ترين موارد است.
انتشار و پخش کتب و سي دي هايي بر ضد تعاليم بهايي و بهاييان، احضار دانش آموزان بهايي به دفاتر مدارس و فشارهاي رواني براي تغيير اعتقاد ايشان به ديانت اسلام، گماشتن خبر رسان و مراقب براي اين دانش آموزان، اخراج و عدم ثبت نام و تحريک سايردوستان و محصلان براي منزوي نمودن اين کودکان، از سياستهاي برنامه ريزي شده دولت ايران است. البته براي رسيدن به اهداف ناعادلانه، نياز به مجريان بي انصاف است که اداره آموزش و پرورش در حال پروراندن آنهاست. طرحهاي جديد مبني بر بازنشسته نمودن مربيان مدارس زودتر از موعد معمول و استخدام کادر آموزش ديده جديد با تفکرات خاص، از موارد پرورش اين مجريان است. اين در حاليست که بسياري از مربيان شريف ايراني از اعمال فشار و آزار بر دانش آموزان بهايي جلوگيري و اعتراض نموده و نارضايتي هاي خود را به خانواده اين دانش آموزان و حتي مديريت اعلام داشته اند ولي از آنجا که سياستي کلي از سوي آموزش و پرورش در حال اجراست، دانش آموزان بهايي روز به روز در تنگناهاي بيشتري از سوي "خانه دوم" خود قرار مي گيرند. شگفت است که آخرين منزلگاه تحصيلي اين کودکان، دبيرستانهاي کشور مي باشد و از آنجا که آنان اجازه تحصيل در دانشگاههاي ايران را ندارند، با چه خاطراتي از روزهاي مدارس خود بدرود خواهند گفت؟