تربيت 3500 نفر خطيب برای فرقه های نو ظهور!

پرورش يا "يورش" خُطبا و كارشناسان ديني

 

در رسانه هاي گروهي ايران اخيراً گزارشهائي منتشر شده كه بر تصميم مقامات رسمي مذهبي با نوع جديدي از مبارزه با فرقه هاي نوظهور و بهائيت حكايت مي كند. از آن جمله امام جمعه اردبيل از تربيت 3500 نفر خطيب در اين مورد خبر مي دهد و رهبر جمهوري اسلامي از نفوذ افكار و انديشه هاي منحرف حتي در بين جامعه علميه قم سخن مي گويد و در اين راستا به ضرورت تربيت هزاران خطيب و كارشناس براي مقابله و مبارزه با آن تأكيد مي ورزد.

گوئي فشارها و آزارهاي اين 32 سال سركوب و ارعاب جامعه بهائي كافي نبوده و هنوز مقامات رسمي از نفوذ و قدرت معنوي اين جامعه مظلوم هراسانند كه اكنون استراتژي مبارزه مضاعف فيزيكي و فرهنگي را اعلان مي نمايند.

بايد پرسيد آخر حضور 300 هزار بهائي كه شهروندان اين كشورند چرا تا اين حدّ باعث خوف و نگراني مقامات مسئول شده كه براي خنثي كردن آثار وجودي آنان به پرورش هزاران خطيب و متخصص مذهبي براي دفع شبهات و تفكرات آنان ضرورت احساس مي شود؟ مگر نه اينست كه در اين سه دهه اخير اين جامعه بالكل ممنوع از انجام مراسم عبادي و اجراء شعائر روحاني خود شده، تشكيلات آنان منحل گرديده، مراكز اداري آنان مصادره گشته، صدها تن از رهبران و مؤمنان آن به جوخه هاي اعدام سپرده شده و هزاران نفر يا به زندان افتاده و يا از استفاده از حقوق حقه خود چون تحصيل، حق اشتغال و دريافت حقوق بازنشستگي محروم شده اند، انتشارات آنان متوقف شده و قس عليهذا و در ازاء‌ سيل اتهامات و افتراآت عجيب و باورنكردني هر روز از نشريات دولتي و رسانه هاي گروهي بر ضدّ بهائيان در جريان است و سخيف ترين اهانت ها به مقدّسات ديني آنان زده مي شود و حتي كودكان و دانش آموزان در مدارس ابتدائي مورد توهين قرار مي گيرند؟

ولي انصافاً بايد گفت كه سابقه اين مبارزه فرهنگي "خطبا و علماء مذهبي" به سالها قبل بر مي گردد و در رژيم گذشته نيز به صورت ديگر ولي تا حدي غير علني اعمال مي شد. كافي است به تشكيل سازمان يا جمعيت حجتيه "انجمن ضد بهائيت" در حدود نيم قرن پيش نگاهي بكنيم . در آن زمان شيخ محمود تولائي (حلبي) با تني چند از همكاران، سازمان يا گروه حجتيه كه هدف اصليش مبارزه پيگير با بهائيت بود؛ بنياد گذاشت. صدها و شايد هزاران جوان مذهبي را پس از گذراندن دوره هاي مخصوص و آمادگي به منازل و مجالس بهائيان گسيل داشت. آنان با شيوه هاي مختلف كه ملايم ترين آن تحريف آموزه هاي امر بهائي و تحقير بنيانگذاران آن بود تا اِعمال ِ تهديد و هوچي گري در مجامع بهائي به برهم زدن آن اجتماعات همّت گماشتند. بعضي هم به صورت عوامل نفوذي خود را علاقمند به اين آئين جلوه داده و بدين وسيله اطلاعاتي از هويت بهائيان، جويندگان و پژوهندگاني كه جهت تحقيق به آن مجامع مي آمدند؛ بدست آورده؛ با ايجاد رعب و وحشت مانع ادامه آن تحقيقات مي شدند. شگفت آنكه مقامات رسمي دولتي (ساواك) نيز به اشاره مسئولين رده بالا نه تنها از اقدامات خرابكارانه آنان جلوگيري نمي كردند بلكه در واقع آنان را در چتر حمايت خود قرار داده بودند كه اسناد آن موجود است. بنا بر اين، برنامه جديد تربيت خطيب و كارشناس براي مبارزه با "بهائيت" ادامه همان استراتژي "حجتيه" است منتها به صورت علني تر و بدون استتار!

در عصر قاجار مبارزه فقهاء و علماء بر عليه بابيان و بهائيان برقرار بود. منتها بيشتر از جانب بيت فقهاء بنيادگرا بود و گاهگاهي به صورت نوشتن و انتشار ردّيه ديده مي شد كه در پاسخ آن بهائيان اجوبه كافي مي نوشتند (ولي از چاپ و انتشار آن ممنوع بودند)

تنها در موارد معدودي بهائيان توانستند جوابهاي علمي، منطقي و متكي به آيات و احاديث خود را در جواب ردّيه ها به چاپ رسانند. از آن جمله در پاسخ ردّيه شيخ الاسلام تفليس كه عالِم و محقق شهير بهائي ، استاد ابوالفضل گلپايگاني كتاب فرائد را نگاشت كه در مصر به چاپ رسيد و هزاران نسخه از آن در تمام خاورميانه و قفقاز منتشر شد. جواب هاي منطقي و دندان شكن ابوالفضائل چنان بود كه ديگر تا سالها كسي قد علم نكرد تا از زاويه دين به اين آئين جديد و مترقي حمله كند. پس از شهريور 1320 دوباره حملات بهائي ستيزان در جرائد و نشريات مختلف آغاز شد. اين بار مخالفين با توسل به شيوه هاي ناجوانمردانه ، مِنجمله جعل كتاب "خاطرات كينياز دالگاروكي" كوشيدند منشاء و پيدايش نهضت بابي را به روس ها نسبت دهند ولي پس از اندك زماني كه اغلاط فاحش تاريخي آن بر مَلا شد و با پوزخند اهل ادب و استادان تاريخ، مواجه گشت به جعل اتهامات واهي سياسي ديگر پرداخته و اين دين را ساخته سياست انگليس و سپس آمريكا و اخيراً اسرائيل معرفي كردند، ضمنا احكام و تعاليم مترّقي آن را وارونه جلوه دادند. مسئله تساوي حقوق و آزادي زنان را كه در جامعه بهائي تجلي بارزي داشت به عدم مراعات عصمت و عفت، نسبت دادند. دين بهائي را هادم اسلام و مخالف شريعت قرآن معرفي كردند و حال آنكه در تمام اديان جهان، تنها آئين بهائي است كه حقانيت رسول اكرم را به عنوان پيامبر الهي اذعان دارد. خلاصه از اين قبيل اتهامات و برچسب ها فراوان به كار بردند تا باعث تشويش اذهان و ايجاد سوءظن و حتي نفرت عموم عليه بهائيان گردند. اوج اين تبليغات زهرآگين به صورت گفتارهاي روزانه "واعظ شهير" محمّد تقي فلسفي در ايام رمضان از راديوي دولتي در دوران رژيم گذشته بود كه به خرابي گنبد حظيره القدس بهائيان و قتل فجيع يك عائله 7 نفره در هرمزك يزد و اقدامات ديگر منجر شد ولي با عكس العمل سازمان ملل و مراكز حقوق بشر و انديشمندان جهان ، دولت بناچار از ادامه فعاليت هاي تخريبي متعاقب آن فتنه دست برداشت.

برگرديم به موضوع تربيت هزارن خطيب و واعظ و كارشناس كه براي مبارزه با "بهائيت" بر آن مصمم شده اند. هر گاه مجدّدا ً به آن گروه خطباء، همان افسانه هاي واهي و جعليات و تحريفات گذشته در متون كتب ردّيه را تعليم دهند از هم اكنون بايد به بي اثر بودن آن اطمينان داشت چه كه اين شيوه كهنه را بارها آزموده اند و حاصلي از آن نبرده اند و لكن اگر منظور تحقيق علمي و كارشناسانه از اصول و مبادي و معتقدات بهائيان است هيچ اشكال و ايرادي بر آن وارد نيست چه كه جامعه اسلامي هم حق دارد كه بداند اين بزرگترين اقليت مذهبي غيرمسلمان يعني آئين بهائي كه يك قرن و نيم در ايران سابقه حضور داشته و از آن سرزمين نشأت گرفته؛ چه ديدگاه ها و آموزه هائي در زمينه هاي مختلف ديني، فلسفي، اجتماعي و تربيتي دارد.

مواضيع ذيل از جمله مقولاتي است كه مي تواند مورد پژوهش و تحقيق قرار گيرد:

-         مسأله ضرورت تحوّل و تكامل در عرصه دين و تطابق آن با نيازها و مقتضيات نوين جهان امروز و امتناع پايان هدايت الهي و ظهور پيامبران براي ايجاد حركت و جنبش روحاني

-         نگاهي به احكام روحاني بهائي، مِنجمله نَسخ حكم نجاست ملل و اقوام و پيروان اديان ديگر، نهي از تحكم و اجبار براي پذيرش ايمان(امر به معروف و نهي از منكر)، نسخ حكم جهاد و "قتل مشركين و كافران"، ممنوعيت برده داري و برده فروشي

-         وحدت اساس همه اديان و روند تكاملي احكام و شرايع، مِنجمله اصل اتحاد عالم بشر، فارغ از رنگ و نژاد و دين و سائر عوامل و موانع فرهنگي. كه محور اصلي آموزه هاي بهائي است.

-         علل انتشار و گسترش بي سابقه آئين بهائي در سراسر جهان با وجود مشكلات و مخالفت هاي روزافزون در مهد آن آئين.

 

خلاصه اگر زمينه تحقيقات در گفتمان ها و مقولات فوق و مشابه آن باشد؛ يقين است در رفع سوء تفاهمات موجود مفيد و موثر خواهد بود ولي متأسفانه اين احتمال بسيار بعيد به نظر مي رسد و ظنّ غالب آنست كه اقدامات جديد در راستاي همان سياست بهائي ستيزي است كه يك قرن و نيم، ادامه داشته است ولي اين روش تجربه شده است وبه قول عرب ها "مَن جرّب المجرّب فهو ملوم" هر كه تجربه شده را باز بيازمايد در خور ملامت و سرزنش است!

 

                                                 ه- مهرپور

11 فوريه 2011