ماجرای تاسیس دانشگاه تهران

ماجرای تاسیس دانشگاه تهراندر آن زمانها، دکتر محمود حسابی که نیاز ایران به یک دانشگاه را برای خودکفایی کشور و عدم نیازمندی به غربیها ضروری می دید، برای بیان طرح خود نزد، آقای حکمت، وزیر فرهنگ آن زمان ایران، رفت و با او گفت و گویی را انجام داد که به شرح زیر است:

دکتر حسابی: تا همین اواخر یعنی قرن هفدهم، اگر کسی در اسپانیا به ابن سینا یا به قول خودشان آویسنت توهین می کرد، مجازات او اعدام بود. چه طور یک دانشمند ایرانی در مرکز اروپا تا این حد احترام داشته است؟ ولی حالا چگونه است ما برای معالجه شاه باید از اروپا پزشک بیاوریم ؟ یا برای ساختن پل باید مهندس از آنجا بیاوریم؟

حکمت: منظور شما چیست؟ دکتر حسابی: تا بیش از این دیر نشده باید اجازه بدهید جایی درست کنیم تا خودمان دکتر، مهندس و متخصص تربیت کنیم تا نیازمند خارجیها نباشیم و بیش از این از اروپاییها عقب نیفتیم.حکمت که از این پیشنهاد خوشش آمده بود، گفت: بروید پیشنهادتان را روی کاغذ بیاورید و برای من بفرستید.بدین ترتیب دکتر حسابی که از مدتها قبل در فکر انجام این کار بود و از سالها قبل قوانین دانشگاههای فرانسه و بلژیک را جمع آوری کرده بود، پس از سه ماه تلاش شبانه روزی طرح را آماده کرد و برای حکمت برد. حکمت نیز طرح را برای تایید نهایی و تصدیق، برای صدیق اعلم، رئیس تعلیمات عالیه، فرستاد. ولی هیچ جوابی از طرف اعلم داده نشد. دکتر حسابی تصمیم گرفت که خودش به دیدن اعلم برود. اعلم اول با دکتر خوش و بش کرد. اما پس از اینکه فهمید نویسنده آن طرح، دکتر حسابی است، با عصبانیت تمام فریاد کشید و گفت: چه کسی به شما گفته که پایتان را در کفش خارجی ها بکنید؟ تربیت دکتر و مهندس، کار خارجی هاست نه کار ما! تاسیس دانشگاه هفتاد سال برای مملکت زود است! دکتر حسابی مغموم و ناراحت نزد حکمت بازگشت و ماجرا را برای او شرح داد. و گفت: چه لزومی داشت شما این طرح را نزد صدیق اعلم بفرستید؟مگر شما وزیر فرهنگ نیستید.حکمت نیز که گویی دل خوشی از اعلم نداشت، گفت: او نشسته است که فقط ایراد بگیرد. فقط وقتی کاری انجام می شود جلو می آید تا همه چیز را به اسم خودش تمام کند. کسی هم جرات ندارد حرف بزند چون او منتخب شاه است. بدین ترتیب حکمت قرار ملاقاتی را بین دکتر حسابی و رضاشاه تنظیم کرد و دکتر خود را در مقابل شاه ایران، رضا شاه، مشاهده کرد. دکتر حسابی نزدیک به نیم ساعت با شاه صحبت کرد و رضاشاه نیز در این مدت با دقت به حرفهای او گوش کرد. پس از اتمام حرفهای دکتر، شاه گفت: همه اینها که توضیح داده اید درست. ولی بگویید ببینم این دانشگاه به چه درد می خورد؟ دکتر حسابی در جواب گفت: این کارخانه قند کهریزک که توسط آلمانیها ساخته می شود، هزینه گزاف آن تحمل بر بودجه دولت است. یا راه آهن سراسری که با این هزینه گزاف و گران کردن قند و شکر توسط آلمانیها انجام می شود. یا راههای شوسه که دانمارکی ها برایمان می سازند.همه بار سنگین مالی آن بر دوش دولت است. فعلا اشکالی ندارد که لوکوموتیو و واگنها را بیاوریم، ولی برای راه سازی از همین الان باید بگویم که نیازی به آلمانیها نداریم.اگر پشتیبانی بشود و خودمان بتوانیم مرکزی به نام دانشگاه داشته باشیم، تمام این حرفها را بچه های خودمان یاد خواهند گرفت و انجام خوهاند داد.در این حال رضاخان سوال هوشمندانه ای پرسید: این آرزوهایی که دارید میگویید، پس از چند سال نتیجه می دهد؟دکتر گفت: طول تحصیلات در رشته های مختلف بین سه تا پنج سال است. از حالا میتوانیم خودمان این کارها را شروع کنیم.رضاشاه که از حرفهای دکتر حسابی به وجد آمده بود، گفت: به حکمت بگویید که قانونش را بنویسد و به مجلس ببرد. من هم برای انجام دادن این کارهایی که گفتید، تمام تلاشم را می کنم.

حکمت نیز بلافاصله هیئتی را انتخاب کرد تا لایحه قانونی تاسیس دانشگاه تهران را تصویب کند. جالب اینجا بود که پس از گذشت تنها سه روز از ملاقات دکتر حسابی و شاه، مبلغ صد هزار تومان برای ساخت دانشگاه تهران از دربار برای حکمت رسید. میزان این حواله برای حکمت به قدری عجیب و باورنکردنی بود که حد نداشت. زیرا آن روزها معروف بود که یک کوچه و خانه هایش را به صد تومان می خرند. چه برسد به صد هزار تومان. دکتر حسابی قوانین تاسیس دانشگاه تهران را بر اساس قوانین کشور فرانسه و بلژیک نوشت و به حکمت داد. حکمت نیز آن را تصویب کرد و این لایحه را به مجلس فرستاد. اما مجلس به این لایحه رای نداد.دکتر حسابی نزد حکمت، که کاملا مایوس شده بود، رفت و گفت: منتظر تصویب مجلس نمانیم. چون ممکن است ماهها یا سالها طول بکشد و پولی که شاه برای این کار فرستاده از بین برود. خودتان با شاه ملاقات کنید و زمین مناسبی را فراهم کنید تا کارهای ساختمانی دانشگاه را آغاز کنیم. حکمت نیز اینچنین کرد و زمینی در جلالیه آن روز برای این کار اختصاص یافت. و دکتر حسابی ساختمان دانشکده فنی را به عنوان اولین کار ساختمانی خود در ایران به کمک موسیو سیروی فرانسوی که فوق العاده به ایران علاقمند بود، شروع کرد. دکتر حسابی در این مدت تلاش بی نظیری را از خود به نمایش گذاشت. ایشان از صبح تا ظهر به مجلس می رفت تا با تک تک نماینده ها صحبت کند، و بتواند کار تاسیس دانشگاه تهران را رسما آغاز نماید.پس از دو سال دوندگی وصف ناشدنی دکتر حسابی رئیس کمیسیون فرهنگ و آموزش مجلس به همراه اعضای آن برای بازدید از دانشکده فنی اقدام کردند. این بازدید بیش از نصف روز طول کشید. در هنگام پایین آمدن از پلکان دانشکده فنی، رئیس کمیسیون رو به دکتر حسابی کرد و گفت: به حکمت بگو لایحه را تنظیم کند و به مجلس بفرستد. ما هم آن را تصویب می کنیم. در نهایت تاسیس  دانشگاه تهران با تلاش وصف ناپذیر و شگفت آور دکتر حسابی، خردمندی بالای حکمت و درایت و عرق ملی رضا شاه آغاز شد و به انجام رسید.

              professor Dr Seid Mahmoud Hesabi منبع : http://babrmazandaran1.blogfa.com/post-61.aspx