بررسی ادعاهای میسن ریمی 3:
نگاهی به آیات مربوط در کتاب اقدس
کاویان صادق زاده میلانی
خودداری شوقی افندی از نگاشتن وصیت و عدم انتصاب و معرفی عمومی ولی امر دیگری که جایگزین او شود بیانگر این است که اراده او بر آن تعلق گرفته بود که ولی امر دیگری نداشته باشیم. پایان گرفتن سلسلۀ اغصان تعجبی نمی بایست داشته باشد چون در کتاب اقدس نیز این مهم آورده شده بود.[i]
در این سری آیات حضرت بهاالله خاتمه سلسله ولایت اغصان و احتمال تشکیل بیت عدل بدون حضور اغصان را مطرح می کنند و می فرمایند که اگر بین سلسله اغصان و تشکیل بیت عدل فاصله بود آنگاه اوقاف بهائی به دست اهل بهاء، یعنی هیئت ایادیان امر الله سپرده خواهد شد تا تشکیل بیت عدل الهی. با وفات شوقی افندی دقیقاَ همین وضعیت پیش آمد و در فاصلۀ بین فوت شوقی افندی و تاسیس بیت عدل اعظم، هئیات ایادیان امرالله آئین فراگیر بهائی را هدایت کرده و به کشتی نجاتی که بیت عدل باشد رساندند. ولی در آغاز بحث رسیدن به تعریف واژۀ «غصن» یا «اغصان» کلید حل معماست.
واژۀ غصن به عنوان اسم خاص برای فرزندان پسر حضرت بهاءالله و نسل ذکور ایشان در آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به کار می رود. مثلا می فرماید که:«غصن اکبر چندی قبل به جهت اجرا توجه نموده» در زمان حضرت بهاءالله مشخصاَ اشاره به فرزند بهاءالله میرزا محمد علی دارد و چنین فهمیده می شد.[ii] نمونۀ دیگر خود کتاب عهدی است که وصیتنامۀ حضرت بهاءالله است. باز هم کاربرد واژه ها همان است.
در مقدمۀ بحث توجه همراهان سایت را به تبیین حضرت ولی امرالله از آیات مربوط کتاب اقدس (بند 42) ارائه می دهم. بنابر فرمودۀ کتاب اقدس و الواح وصایا و تبیین شوقی افندی ولایت امر منحصر در دودمان بهاءالله و در سلسلۀ اغصان است. از این روست که داریم:
« در آیات کتاب مستطاب اقدس که در آن تلویحاً به اساس ولایت امر اِخبار گشته، دربارۀ اصل توارث و تقدّم ولد ارشد که در جمیع شرایط گذشته معمول بوده است و حضرت عبدالبهاء در یکی از الواح خود آنرا تائید میفرمایند: در جمیع این موارد آثار و علائم اولیّۀ این نظم اداری و جریان آن مشهود است که حضرت عبدالبهاء آنرا بعداً در الواح وصایای خویش اعلام و برقرار فرمودند.» (دور بهائی 77)
پس در گفتمانی درون دینی و بر مبنای مآخذ مقبول و کتابهای منصوص مرجع سه نکتۀ بیان فوق باید مدّ نظر باشد:
الف) آیات کتاب اقدس اشاره به ولایت امر و اصل موروثی بودن ولایت دارد.
ب) ولایت امر منوط به ارثی بودن مقام ولایت امر و تقدّم فرزند ارشد دارد.
پ) آنچه در کتاب اقدس بهاءالله و متمم آن الواح وصایای عبدالبهاء آمده تفکیک پذیر نیستند.
اشاره کنم که اخیراً و در جریان همین بحث دیدم که یکی از ناقضین آیه ِ کتاب اقدس را بی ارتباط با موضوع ولایت و سلسلۀ اغصان دانسته و جالب است که در نهایت ناقضین برای اثبات حرف خود ناچارند آیات کتاب اقدس و تبیین شفاف حضرت ولی امرالله را زیر پا گذارند. بر خلاف نوشتۀ اینان آیات کتاب اقدس موضوعیت کامل دارد و حضرت ولی امر الله آنرا چنان مطرح کرده اند. در کتاب اقدس داریم:
«قد رجعت الاوقاف المختصَّه للخیرات الی الله مظهر الآیات. لیس َ لاحد ان یتصرّف فیها الا بعد اذن مطلع الوحی و من بعده ِ برجع الحکم الی الاغصان و من بعدهم الی بیت العدل ان تحقّق امره ِ فی البلاد لیصرفوها فی البقاع المرتفعه فی هذا الامر و فیما امروا به من لدن مقتدر قدیر* و الّا ترجع الی اهل البهاء الذین لایتکلمون الّا بعد اذنهِ و لایحکمون الّا بما حکم الله فی هذا اللوح. اولئک اولیاء النصر بین السموات و الارضین* لیصرفوها فیما حدّد فی الکتاب من لدن عزیز کریم*ّ (بند 42)
نکات مهم این ردیف آیات چنین است:
1. اوقاف در زمان زندگی مظهر امر متعلق به اوست.
2. در دورۀ پس از حیات جسمانی او به اغصان می رسد. تعبیر اشتباه ناپذیر حضرت ولی امرالله را دیدیم که این آیات مربوط به سلسلۀ اغصان و پیشگویی و اِخبار از موسسۀ ولایت دارد.
3. و من بعدهم، یعنی پس از ختم سلسلۀ اغصان__فرزندان ذکور و دودمان بهاءالله—به بیت عدل می رسد.
حضرت ولی امرالله می فرمایند: «هرگاه ولایت امر از نظم بدیع بهاءالله منتزع شود اساس این امر متزلزل و الی الابد محروم از اصل توارثی می گردد که به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء در جمیع شرایع الهی نیز برقرار بوده است.»(ص 79) پس مسالۀ مهم حضور ولی امر است. ولی امری که بنا بر فرمودۀ عبدالبهاء و تبیین شوقی افندی باید از اغصان و از دودمان بهاءالله باشد. «و من بعده بکراً بعد بکر یعنی در سلالۀ او» (ص 81). از آیات کتاب اقدس واضح است که سلسلۀ اغصان به پایان می رسد و همراه با آن ولی امر حاضر. البته «ولایت امر» و «موسسۀ ولایت امر» کاملاً زنده و حاضر است و الی الابد راهگشای جامعۀ بهائی خواهد بود.
[i] کتاب اقدس بند 42.
[ii] اقتدارات 18.
با سپاس از
http://alvahwasaya.blogfa.com/post-8.aspx