«ایرانی فقط به معنی شیعه‌بودن نیست»

گفت و گو با چند تن از امضاکنندگان بیانیه «ما شرمگینیم»

ایرج ادیب‌زاده [email protected]

«ما شرمگینیم» عنوان بیانیه‏ای است با امضای دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه‏نگاران، فعالان اجتماعی و حقوق بشری ایرانی در سراسر جهان، خطاب به جامعه‏ی بهاییان ایران.

در این بیانیه به عنوان انسان ایرانی از آن‏چه که طی یک قرن و نیم گذشته در ایران در حق بهاییان ایرانی روا شده، ابراز شرمندگی شده است. از جمله آن که؛ طی یک‌صد سال نزدیک به بیست هزار تن از بهاییان ایرانی به دلیل باورهای مذهبی‏شان به قتل رسیده‏اند، منازل و محل کار آن‏ها به آتش کشیده شده است.

طی سی سال استقرار جمهوری اسلامی نیز قتل بهاییان ایرانی شکل قانونی به‏خود گرفته است. بیش از دویست بهایی طی این سه‌دهه قربانی شده‏اند، عده‏ای از آن‏ها در زندان هستند، فرزندان آنان از تحصیل در دانشگاه‏ها محروم هستند، سالمندان آن‏ها پس از سال‏ها خدمت به ایران، از دریافت حقوق بازنشستگی محرومند و حتا آرامگاه مرده‏گان بهایی ایرانی مورد حمله و تخریب قرار گرفته است.


بیانیه‏ی «ما شرمگینیم» اضافه می‏کند: «در همه‏ی این سال‏ها جامعه‏ی روشنفکری ایران در مقابل این فجایع خاموش مانده است.»

با کمال میل این نامه را امضا کردم. در عین حال که همیشه در مقالات و مصاحبه‏‏هایم به مساله‏ی سرکوب بهاییان اشاره کرده‏ام. از جمله در کتابی که در سال ۲۰۰۲ در فرانسه در مورد سرکوب در ایران منتشر شد، بخش‏هایی را به این موضوع اختصاص دادم.

به این دلیل که فکر می‏کنم این موضوع خیلی مهم است. چون سرکوب بهاییان در ایران ابعاد و دامنه‏ای دارد که بقیه‏ی ادیان شامل آن نمی‏شوند.

در عین این که در ایران حکومتی ایدئولوژیک بر سر کار است که از مذهب دستاویز قدرت درست کرده است و به همین دلیل تمام ادیان دیگر و حتی مسلمان‏هایی که به عقاید این‏ها نزدیک نیستند، مورد سرکوب قرار می‏گیرند. نمونه‏های این سرکوب‏ها را دیده‏ایم. حتا مخالفین خود این‏ها و آدم‏های نزدیک به خود را مثل قطب‏زاده اعدام کردند.

بنابراین سرکوب این‏ها شامل همه و حتا مسلمان‏ها هم می‏شود. منتها مساله‏ی بهاییان هم به‏طور واقعی و هم به لحاظ نمادین، از حساسیت خیلی ویژه‏ای برخوردار است. به خاطر این‏که دین بهایی بعد از اسلام آمده است، رژیم اسلامی به دلیل درک ایدئولوژیکش آن را کاملا مهدورالدم حساب می‏کند و هیچ‏گونه فضای حیاتی به بهاییان داده نمی‏شود.

وقتی به آزادی مذهب در ایران نگاه می‏کنیم، مساله‏ی بهاییان بسیار مهم است چرا که در این رابطه فشارها و تضییقاتی که به آن‏ها وارد می‏شود، غیرقابل تصور است. از جمله این که جوان‏های بااستعداد بهایی به دانشگاه راه نمی‌یابند. در واقع یک نوع آپارتاید را به بهاییان تحمیل کرده‏اند که خیلی تکان‏دهنده است.

نکته ‏ی دیگری که باید به آن اشاره کنم، سکوتی است که در این رابطه وجود دارد. سکوتی که باید شکسته شود.
فکر می‏کنم، مساله‏ی بهاییان با توجه به وهمی که رژیم ایران در این زمینه می‏پروراند که این‏ها آدم‏هایی وابسته هستند و… باعث شده حتی بخش مهمی از کسانی که مخالف هم هستند، از نزدیک شدن به این موضوع احتراز داشته باشند.

به همین دلیل باید حتما و حتما این موضوع را مطرح کرد و شرایطی را فراهم کرد تا به این سرکوب بی‏معنا و بسیار زیاد خاتمه داده شود.

وقتی این بیانیه به دستم رسید، احساس کردم باید امضا کنم. به این دلیل بسیار ساده که دارندگان همه‏ی ادیان، وقتی ایرانی هستند، ایرانی هستند و از همه‏ی حقوق شهروندی و حقوق ایرانیت برخوردار.

نمی‏شود و نباید و این ضد انسانی و ضد بشری است که به نام یا به دلیل مذهب ایرانی‏ها، آن‏ها را سرکوب کنیم، تحت فشار قرار بدهیم و یا به شکلی که الان در ایران رواج دارد، فرزندان هم‏وطنان بهایی را از تحصیل در دانشگاه محروم کنیم.

البته از اتفاقی که در شهر قم افتاده بود و طوماری بر علیه بهاییان نوشته شده بود، متاثر شدم و چهار ماه پیش در این زمینه مطلب و شعری نوشتم. این واقعیت را در آن‏جا هم گفته‏ام که هیچ‏کس مذهب خود را در بدو تولد انتخاب نمی‏کند. ایرانی فقط به معنی شیعه بودن نیست. ایران تاریخ بسیار قدیمی‏ای دارد و ادیان مختلفی در آن بوده‏اند و دارندگان ادیان مختلفی در این کشور زندگی می‏کنند. این کشور وطن آن‏ها است، این‏جا بزرگ شده‏اند، حق آب و خاک دارند، به این کشور خدمت کرده و می‏کنند.

سرکوب انسان ایرانی به بهانه‏ی مذهب یک جنایت است. این را باید به‏یاد آورد و اگر کم‏کاری و سکوتی در این زمینه از جانب روشنفکران بوده، باعث خفت و سرشکستگی است و باید جبران شود.

شاهرخ مشکین قلم، هنرمند و کارگردان تئاتر در پاریس، عقیده دارد که مساله‏ی مهم در این زمینه، یعنی سرکوب بهاییان ایران، مشکل نبود دمکراسی و بی‏توجهی به حقوق انسانی بوده:

سوژه‏ ی بهاییان دستاویزی بیشتر نیست. مساله این نیست که کسی بهایی یا از یک اقلیت مذهبی باشد و بخواهد از آن اقلیت مذهبی مشخص دفاع کند. مساله‏ی اصلی در این نامه این است که چقدر مفهوم دمکراسی در ذهن بشری که خود را دمکرات می‏داند، جا افتاده است.

مساله این است که برای یک اندیشه‏ و دیدگاه متفاوت، برای یک نظریه و یا مذهب متفاوت، چه اقلیت و چه اکثریت باشد، ارزش واقع بشود. برای این مفهوم احترام قایل باشیم که فرم زندگی‌کردن و خواسته‏هاشان با ما متفاوت باشد.

قرار نیست ما اجازه بدهیم که چه کسی چگونه باید زندگی کند. آن‏چه که برای من دردناک است و باعث امضا کردن این نامه شد، این نبود که بهایی‏الاصل بودم یا چه بودم، یا چه نیستم و یا این‏که چگونه فکر می‏کنم، بلکه این بود که ما چطور می‏توانیم به خودمان اجازه بدهیم برای کسی تعیین تکلیف کنیم که باید در فرمی که من دوست دارم زندگی کنی یا نکنی. مملکتی را که من الان حاکم آن هستم، به تو تحمیل کرده‏ام، این را تو حتما نخواسته‏ای. تو که امروز در این مملکت از یک خانواده‏ی ارمنی‏، بهایی، کلیمی متولد شدی، به خواست خودت نبوده که در این مملکت به‏دنیا بیایی.

بهایی‏ها از بسیار سال‏ پیش یکی از مشخصه‏های تهاجم در ایران بوده‏اند و متاسفانه کم‏تر مورد توجه قرار گرفته‏اند. چون آن قدرتی را که جامعه‏ی کلیمی در دفاع از خود دارند، نداشته‏‏اند. کلیمی‏‏ها همیشه در همه جای دنیا توانسته‏اند از خودشان دفاع کنند. گرچه خیلی بر آن‏ها خطا رفته و تجاوز حقوقی دیده‏اند.

ولی امروزه روز در ایران شما فقط به صرف بهایی بودن، حکم اعدام دارید، اجازه‏ی کار ندارید، اجازه‏ی زندگی ندارید. در حالی که کلیمی‏ها حداقل این حقوق را توانسته‏اند داشته باشند.

بنابراین، یکی از دلایلی که به خودم اجازه داده‏ام از دوستانم بخواهم این نامه را امضا کنند (حتما این‏طور نبوده که متدین باشند، یا از یک دیانت خاصی بیایند، حتا بی‏دین)، فقط این بوده که بتوانیم ارزش‏های دمکراتیک را مورد توجه قرار بدهیم و بتوانیم برای تمام جوامع بشری این ارزش‏ها را دوباره برگردانیم.

چیزی هم که باعث افتخار من است، این است که می‏بینیم کسانی که این نامه را امضا کرده‏اند، صرفاً از یک دیانت یا اندیشه‏ی سیاسی و مذهبی نیستند، بلکه با اندیشه‏های متفاوت امضا کننده‏ی این نامه بوده‏اند و آن‏چه که برای‏شان مهم بوده، معضل دمکراتیک و انسانی بوده است.

سرانجام، واکنش خانم دایان علایی، نماینده‏ی جامعه‏ی بهاییان در سازمان ملل، را هم در باره‏ ی بیانیه‏ی روشنفکران، هنرمندان، دانشگاه‏یان، نویسندگان و روزنامه‏نگاران ایرانی، با عنوان «ما شرمگینیم»، می‏پرسم:

قدم بسیار مهمی است و می‏توان گفت قدم شجاعانه‏ای از طرف روشنفکران و هنرمندان ایرانی است. البته آن‏هایی که امضا کرده‏اند در خارج از ایران زندگی می‏کنند و می‏توانند علنی این کار را بکنند. اما می‏دانیم که در داخل ایران هم خیلی‏ها هستند که از حق ایرانیان بهایی دفاع می‏کنند.

در واقع، این یک موضوع حقوق بشری است و نشان می‏دهد هم‏اکنون یک هم‏بستگی در بین تمام ایران هست که از هم‏دیگر دفاع کنند و از نقض حقوق بشر در ایران جلوگیری کنند. این پیشرفت خیلی مهمی است و به همه‏ی ما برای پیشرفت حقوق بشر و گسترش دمکراسی در ایران، خیلی امید می‏دهد.