در پاسخ به سوء تفهّم حجت الاسلام روزبهانی

کنکاشی در متن سخنرانی حجت الاسلام روزبهانی

مدیر گروه انحرافی مرکز تخصصی کلام وادیان حوزه قم

که در برنامه (شب آسمانی) توسط خبر گزاری فارس

به تاریخ چهاردهم اردیبهشت 1393 منتشر شدهآقای روزبهانی معتقداست که:

 بهائیت فرقه است و من با اطمینان کامل می گویم بهائیت نسخه تجویز شده از سوی جهان استعمار برای سر زمین شیعی ایران است


البته مثل اینکه ایشان نمی دانند که حد اکثر بین پنج تا ده در صد بهائیان جهان ایرانی

هستند و.در بین بهائیان ایرانی تبار یهودیان زرتشتیان و بی دینان سابق هم جمعیت کمی نیستند .بدین ترتیب نظریه ایشان دراین زمینه سخت سست بنیاد است.

البته همه مذاهب هم دیگر را "فرقه" می نامند ،همان طور که سنیان هم شیعه را فرقه می نامد .از این رو اگر حجت الاسلام بهائیت را فرقه بنامد اشکالی نیست.

ردیه نویسی ابتداء به آئین بابی و دیرتر به آئین بهائی توسط روحانیون از همان ماه های اولیه اظهار ادعای باب شروع شده. مطلب جالب توجه این است که مسائل مطرح شده در ردیه ها مطابق رویداد های اجتماعی در ایران و بنابر مقتضیات زمان تغییر کرده اند. مطالب ردیه ها تا اوائل دوران رضا شاه حول و حوش مسائل علوم دینی واشتباهات صرف ونحوی در آثار باب و بهاءاله یا اینکه باب توبه کرده و دست از ادعای خود برداشته دور می زده است . اما از اوائل دوران رضاشاه و پیدایش ناسیونالیسم ایرانی و نفرتی که از دولت های روس وانگلیس بین مردم وجود داشت ، نقش خارجیان در به وجود آوردن این آئین ها مطرح شده به این هدف که مردم را نسبت به بابیان و بهائیان بد بین کنند. به این مطلب در کتابی که در دست چاپ است پرداخته ام .

این ادعا که آئین های بابی و بهائی را روسیه وانگلیس برای شکستن کیان شیعه درست کرده اند احتیاج به اراءه اسناد و مدارک دارد..پس از یکصد وهفتاد سال که همه مدارک دول اروپائی در اختیار مورخین قرار گرفته ،هیچ دلیل ومدرکی دال بر اینکه دول خارجی نقشی در ایجاد آئین های نام برده داشته اند وجود ندارد. به صرف ادعا مطلب برای کسی قابل قبول نیست.

اما چرا روحانیت شیعه دست از این ادعا بر نمی دارد دلائل زیادی دارد. یکم آئین های بابی وبهائی حقی برای روحانیون قائل نیستند و اساسا وجود قشری به نام روحانی را زائد می دانند. این ادعا البته به مذاق روحانیون ابدا خوش نمی آید. دوم ، چون روحانیون دین اسلام را آخرین دین می دانند ومعتقد هستند که هر آنچه جوامع بشری لازم دارند می توان در اسلام پیدا کرد .با هر نظریه، دین وآئینی  نو که به وجود بیاید ،و موقعیت آنها را به خطر بیاندازد سخت مخالف هستند. روحانیون برای حفظ موقعیت ونگهداری مقلدین که منبع قدرت ودر آمد آنها هستند از هیچ اقدامی چه اخلاقی وچه غیر اخلاقی برای نابود کردن مخالفین خود پروائی ندارند. از این منظر بهترین راه مبارزه با آنها را وابسطه وساخته وپرداخته کشور هائی که مورد تنفر عامه مردم هستند می دانند. بهترین اسلحه برای مبارزه با آئین های نام برده وابسته نشان دادن آنها با دول روس وانگلیس است که مردم علت بدبختی خود را نتیجه سیاست های آنها می دانند.

در حالی که مدارک زیادی در دست است که دولت انگلیس بهترین بهره برداری برای سیاست های خودرا از بخشی از روحانیون کرده است. .برای نمونه هر سیاست مدار ملی ایران را که مخالف سیاست آنها بوده با کمک روحانیون از بین برده اند. قتل قائم مقام به کمک امام جمعه تهران ومخالفت روحانیون وسنگ اندازی هادر راه اقدامات عباس میرزا وامیر کبیر، میرزا حسین خان مشیر الدوله وحکومت ملی دکتر مصدق تنها گوشه ای از این همکاری ها است.

مطلب دوم که نویسنده به آن پرداخته تعریف دین است. وی دین را این چنین تعریف می کند

تعریف برای دیانت این است که در حقیقت دین مجموعه ای از معارف است که در ارتباط با مبداء ومعاد است واین معارف از منبع وحیانی به دست ما می رسد که صدق منبع وحیانی دین باید از طریق برهان به اثبات رسیده باشد”

وی آئین بهائی را فاقد این شرائط می داند.

در این تعریف ابتداء چند سئوال مطرح میشود که لازم است نویسنده به آنها جواب بدهد:

1 - اگر معارف دین تنها در مبداء و معاد محصور باشد ،پس نباید در زندگی روزمره انسانها نقشی ایفا کند ، وبدین ترتیب نه روحانی لازم است ونه فقه وحدیث وامر به معروف ونهی از منکروغیره.

2- منبع وحیانی را چگونه استدلال می کنید؟ شما به کدام علم و یا وسیله ای می توانید تشخیص بدهید که به شخصی وحی شده ؟.تنها دلیل ومدرک ادعای وحی ادعای شخصی است که مدعی میشود به او وحی شده چنانچه در قرآن هم آمده "ان هذا الا وحی یوحی" (این چیزی نیست جز وحیی که و حی می شود) ،شما مختارید بپذیرید ویا رد کنید ،چون هیچ وسیله ای برای تشخیص آن در دست ندارید.

مطلب سوم که مطرح کرده .از بهائیان سئوال میکند:

 کدام یک از این خصوصیت های دین را بهائیت داراهست ؟

در جواب می توان گفت همان خصوصیاتی را که برای دیانت اسلام ذکر کردید بهائیت هم داراست چون بها ئیت به معاد معتقد است البته نه آن معادی که شما معتقد هستید ، به مبداء هم اعتقاد دارد چون همه چیز را در دست پروردگار می داند. دیگر اینکه .بها ءاله خود ادعا کرده که به او وحی شده است. بهائیت ،دارای معارف بسیار عالی هم هست از قبیل عرفان ،و قوانینی که مطابق نیاز بشری امروزاست

مطلب چهارم مر بوط به بیانی از بهاءاله است که پیامبر گرامی اسلام را خاتمه نبوت می نامد ومی پرسد

اگر می گوئی خاتمه نبوت پیامبر اکرم (ص)است ،پس تو کیستی؟ و خودت را چه می دانی؟

در جواب این پرسش بها ءاله می گوید دوران پیامبری با پیامبر گرامی اسلام (ص) خاتمه یافته امروز دوران بلوغ نوع بشر و دوران عقل است نه پیامبری.امروزه بخشی از مسلمانان روشن بین هم به این تیجه رسیده اند.

مطلب پنجم نویسنده مسئله معجزه را مطرح کرده است.

بهائیت یک بار وجود اعجاز برای پیامبران را لازم دانسته و یک زمان آن را نفی می کند.

در جواب این سئوال بهاءاله از معجزه برداشتی دیگر دارد ،او معجزاتی از قییله مرده زنده کردن ،با سنگ وسوسمار صحبت کردن، وماه را به دونیمه کردن را بی نتیجه می نامد. اما معجزه را منطقی تر مطرح میکند. او معجزه پیامبر گرامی اسلام را در ایجاد امپراطوری اسلامی می داند ،معجزه او را در این می داند که علی رغم مخالفتهائی که با ایشان شده، پس از صدها سال در جهان مردم از تفکرات او سخن می گویند وبه گفته های او حد اقل بخشی از مسلمین عامل هستند.

مطلب ششم که مطرح کرده چنین است

 بهائیت جامعه ای است غیر پویا که قدرت اندیشه از آن گرفته شده واختیار خود را به گروه و فرد خاصی داده است ،بهائیت سازمانی دارد به نام بیت العدل که هیچ نوشته ویا مقاله ای بدون اجازه بیت العدل حق انتشار ندارد ....

این ادعای نویسنده بر چه مبنی ای ست نا مشخص است ، بها ءاله در کدام نوشته چنین دستوری داده ؟.دلیل نادرستی این ادعا نوشتن این مقاله از طرف شخص خود من است . که از هیچ شخصی ویا مقامی اجازه نگرفته ام و آنچه را خود تشخیص داده نوشته ام. گویا جناب روزبهانی هم در حین گفتن این سخن، لحظه ای از ياد برده بودند که در مملکتی تشریف دارند که وزارتی به نام "ارشاد" وجود دارد و هر کتاب و فیلم و نوشته ای... محتاج به کسب "مجوز" می باشد (که حتی پس از دریافت مجوز هم امکان این هست که با مامورین گرفتاری پیدا کنید). گویا یادشان رفته که در مملکتی تشریف دارند که کوچکترین انتقاد از "رهبر" يا "نظام" محاربه با خدا و افساد فی الارض تلقی می شود و مرتکب چنین گناهی با حکم تزویر شکنجه و حتی اعدام مواجه است.

البته این سخن آقای روزبهانی را باید تایید کرد که جامعه ای که در آن حق انتقاد نباشد ، آزادی بیان نباشد و کثرت آرا را خطر برای اتحاد نامیده شود... چنین جوامعی به درستی غير پويا هستند.

امید است که ایشان با همه ملت ایران همدست شوند جهت از بین بردن چنین موانعی که مانع رشد و ترقی جامعه شده اند.

 

ایرج اشراقی، 15 می 2014

با سپاس از دانشمند ارجمند جناب ایرج اشراقی

ورقا