این نوشته اسم ندارد
ساقی یزدانی
بعضی از معلم ها در مدرسه گیج شده اند، وجدان درد گرفته اند، آیا باید دروغ های كتاب های درسی را تدریس كنند؟ آیا باید ذهن نوجوانان مملكت را از دروغ پر كنند؟ آیا این خیانت نیست؟ همین نوجوانان هستند كه روزی در این كشور، قدرت را به دست خواهند گرفت. بزرگی گفته: خیانت است اگر قدرت به كسی بدهی اما دانش را از او دریغ كنی. معلمین مانده اند معطل كه به كشورشان خیانت كنند یا نه؟بعضی از معلم ها گیج نشده اند، چون خودشان از آن دست كسانی بوده اند كه از كودكی ذهن شان با دروغ، انس گرفته.
از كودكی به ایشان دروغ تدریس شده و حالا كه قدرتِ تعلیم و تربیتِ سرمایه های كشور را به دست دارند، با اطمینان كامل همان دروغ ها را به مغز سرمایه های كشورشان – كشورمان – فرو می كنند. بعضی از مادران و پدران هم گیج اند، آنچه از زبان مردم خرافاتی می شنوند یك چیز است و آنچه با چشم خود می بینند و با عقل خود می فهمند، چیز دیگر. بعضی از پدران و مادران هم گیج نیستند، با اطمینان همان نادانی ها كه از كودكی به ایشان منتقل شده را به فرزندانشان منتقل می كنند. وای به روز كودكان و نوجوانان كشورمان. نوجوانان، آرام آرام دارند متوجه می شوند كه كتب درسی شان تا چه حد با سوگیری و تعصب نگاشته شده. چه به روزشان می آید؟ بی اعتماد و بی اعتمادتر می شوند. به سیستم آموزشی اعتماد ندارند. به سیستمی كه باید پاسخ های اساسی ترین سوالات زندگی شان را از طریق آن بیابند. چه كسی بدبخت تر است؟ كسی كه در گوشه ای از دنیا غذا ندارد بخورد؟ یا كسی كه در این گوشه از دنیا غذای كافی می خورد اما اگر سوالی داشت، نمی داند از چه كسی بپرسد! سردرگم است! تنهاست! آرامش ندارد! نمی داند كه راست می گوید و كه دروغ! گیرم كه در مدارس، با تدریس چند تكه خرافات، میان هم كلاسی ها تفرقه افتاد و نسبت به هم بی اعتماد شدند، كدام مملكت تا به حال با بی اعتمادی و تفرقه پیشرفت كرده و به سعادت رسیده است؟ پس این مسئولین و نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به سعادت ایران كاری ندارند. در فكر چیز دیگری هستند. چون با تفرقه آن چیز دیگر را می توان به دست آورد! خسته شدید؟ من هم خسته شدم. دروغ هایی كه هر روز و هر روز درباره جامعه بهائی و اعتقادات بهائی در مدارس ایران می نویسند و می گویند و منتشر می كنند را می گویم. می آیند در كلاس ها از جن و جهنم و نجسی و انواع غسل ها و امام زمان و چاهش و قیامت و حجاب و دوست پسر و معصیت هایش و ... خرافات های بی شمار دیگر حرف می زنند. و بعد چه اتفاقی می افتد؟ حالِ تمام بچه ها از دین، آن هم از نوع اسلام، به هم می خورد. همین كه می شنوند كسی مسلمان نیست، به سمتش هجوم می برند كه مثلا شما كه مسلمان نیستید، در مورد جهنم چه فكر می كنید؟ حجاب دارید؟ دوست پسر چی؟ جن می بینید؟ چه چیزهایی را نجس می دانید؟ غسل می كنید؟ مشروب می خورید؟ آخوند دارید؟ باید از چه كسی تقلید كنید؟ و از این سوال ها. بعد چه می شنوند؟ این كه جهنم دوری از محبت خداست، نه آتش. حجاب پاكی درون است، نه چادر بیرون. دوست پسر به عنوان رابطه انسانی حلال است، و به عنوان رابطه جنسی حرام. جن به آن معنی كه معلم ها می گویند خرافات است. نجس به معنی این كه چیزی ذاتا كثیف باشد، نداریم، همه چیز ذاتا پاك است، كثیفی یعنی چیزی كه به ما آسیب بزند، خوب خود را تمیز می كنیم تا مریض نشویم و آسیب نبینیم. حمام می كنیم. خیلی تمیز هستیم و سلامت اما غسل نداریم. مشروب هم نمی خوریم چون عقل و هوش را از بین می برد. آخوند نداریم همه باید مسایل دینی را خودشان مطالعه كنند و تقلید هم نمی كنیم مگر میمونیم! خودمانیم و خدایمان و وجدانمان. و از این دست حرف ها كه با عقل جور در می آیند و به انسان آرامش می دهند. بعد چه اتفاقی می افتد؟ بچه های مسلمان از مسلمان بودن خجالت زده می شوند و ... آن اتفاق كه نباید بیفتد می افتد. آرامش را جایی بیرون از اسلام می یابند و از دین پدری استعفا می دهند. پس مسئولین مدرسه مجبورند، پس از توضیح خرافات هایی به نام تربیت مذهبی و اسلامی، دروغ هایی هم درباره دین مقدس بهائی، چاشنی درس كنند تا بچه ها در مدرسه، طرف بهائی ها نروند و حرف های قشنگ نشنوند و آرامش نیابند و آن اتفاقی كه باید، نیفتد. این تازه بخش كوچكی از اقدامات گسترده جمهوری اسلامی، علیه بهائیانِ خادم و وفادار به ایران، در مدارس است. حوصله ام نیست، خسته ام كه دروغ های كتاب های درسی و ... بر ضد دیانت مقدس بهائی را هم بازگو كنم.
http://www.goftman-iran.org/index.php?option=com_content&task=view&id=1069&Itemid=12
ساقی یزدانی
بعضی از معلم ها در مدرسه گیج شده اند، وجدان درد گرفته اند، آیا باید دروغ های كتاب های درسی را تدریس كنند؟ آیا باید ذهن نوجوانان مملكت را از دروغ پر كنند؟ آیا این خیانت نیست؟ همین نوجوانان هستند كه روزی در این كشور، قدرت را به دست خواهند گرفت. بزرگی گفته: خیانت است اگر قدرت به كسی بدهی اما دانش را از او دریغ كنی. معلمین مانده اند معطل كه به كشورشان خیانت كنند یا نه؟بعضی از معلم ها گیج نشده اند، چون خودشان از آن دست كسانی بوده اند كه از كودكی ذهن شان با دروغ، انس گرفته.
از كودكی به ایشان دروغ تدریس شده و حالا كه قدرتِ تعلیم و تربیتِ سرمایه های كشور را به دست دارند، با اطمینان كامل همان دروغ ها را به مغز سرمایه های كشورشان – كشورمان – فرو می كنند. بعضی از مادران و پدران هم گیج اند، آنچه از زبان مردم خرافاتی می شنوند یك چیز است و آنچه با چشم خود می بینند و با عقل خود می فهمند، چیز دیگر. بعضی از پدران و مادران هم گیج نیستند، با اطمینان همان نادانی ها كه از كودكی به ایشان منتقل شده را به فرزندانشان منتقل می كنند. وای به روز كودكان و نوجوانان كشورمان. نوجوانان، آرام آرام دارند متوجه می شوند كه كتب درسی شان تا چه حد با سوگیری و تعصب نگاشته شده. چه به روزشان می آید؟ بی اعتماد و بی اعتمادتر می شوند. به سیستم آموزشی اعتماد ندارند. به سیستمی كه باید پاسخ های اساسی ترین سوالات زندگی شان را از طریق آن بیابند. چه كسی بدبخت تر است؟ كسی كه در گوشه ای از دنیا غذا ندارد بخورد؟ یا كسی كه در این گوشه از دنیا غذای كافی می خورد اما اگر سوالی داشت، نمی داند از چه كسی بپرسد! سردرگم است! تنهاست! آرامش ندارد! نمی داند كه راست می گوید و كه دروغ! گیرم كه در مدارس، با تدریس چند تكه خرافات، میان هم كلاسی ها تفرقه افتاد و نسبت به هم بی اعتماد شدند، كدام مملكت تا به حال با بی اعتمادی و تفرقه پیشرفت كرده و به سعادت رسیده است؟ پس این مسئولین و نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به سعادت ایران كاری ندارند. در فكر چیز دیگری هستند. چون با تفرقه آن چیز دیگر را می توان به دست آورد! خسته شدید؟ من هم خسته شدم. دروغ هایی كه هر روز و هر روز درباره جامعه بهائی و اعتقادات بهائی در مدارس ایران می نویسند و می گویند و منتشر می كنند را می گویم. می آیند در كلاس ها از جن و جهنم و نجسی و انواع غسل ها و امام زمان و چاهش و قیامت و حجاب و دوست پسر و معصیت هایش و ... خرافات های بی شمار دیگر حرف می زنند. و بعد چه اتفاقی می افتد؟ حالِ تمام بچه ها از دین، آن هم از نوع اسلام، به هم می خورد. همین كه می شنوند كسی مسلمان نیست، به سمتش هجوم می برند كه مثلا شما كه مسلمان نیستید، در مورد جهنم چه فكر می كنید؟ حجاب دارید؟ دوست پسر چی؟ جن می بینید؟ چه چیزهایی را نجس می دانید؟ غسل می كنید؟ مشروب می خورید؟ آخوند دارید؟ باید از چه كسی تقلید كنید؟ و از این سوال ها. بعد چه می شنوند؟ این كه جهنم دوری از محبت خداست، نه آتش. حجاب پاكی درون است، نه چادر بیرون. دوست پسر به عنوان رابطه انسانی حلال است، و به عنوان رابطه جنسی حرام. جن به آن معنی كه معلم ها می گویند خرافات است. نجس به معنی این كه چیزی ذاتا كثیف باشد، نداریم، همه چیز ذاتا پاك است، كثیفی یعنی چیزی كه به ما آسیب بزند، خوب خود را تمیز می كنیم تا مریض نشویم و آسیب نبینیم. حمام می كنیم. خیلی تمیز هستیم و سلامت اما غسل نداریم. مشروب هم نمی خوریم چون عقل و هوش را از بین می برد. آخوند نداریم همه باید مسایل دینی را خودشان مطالعه كنند و تقلید هم نمی كنیم مگر میمونیم! خودمانیم و خدایمان و وجدانمان. و از این دست حرف ها كه با عقل جور در می آیند و به انسان آرامش می دهند. بعد چه اتفاقی می افتد؟ بچه های مسلمان از مسلمان بودن خجالت زده می شوند و ... آن اتفاق كه نباید بیفتد می افتد. آرامش را جایی بیرون از اسلام می یابند و از دین پدری استعفا می دهند. پس مسئولین مدرسه مجبورند، پس از توضیح خرافات هایی به نام تربیت مذهبی و اسلامی، دروغ هایی هم درباره دین مقدس بهائی، چاشنی درس كنند تا بچه ها در مدرسه، طرف بهائی ها نروند و حرف های قشنگ نشنوند و آرامش نیابند و آن اتفاقی كه باید، نیفتد. این تازه بخش كوچكی از اقدامات گسترده جمهوری اسلامی، علیه بهائیانِ خادم و وفادار به ایران، در مدارس است. حوصله ام نیست، خسته ام كه دروغ های كتاب های درسی و ... بر ضد دیانت مقدس بهائی را هم بازگو كنم.
http://www.goftman-iran.org/index.php?option=com_content&task=view&id=1069&Itemid=12