دانش آموزان عزیز و فرزندان ایران همیشه جاویدان
باز هم پائیز خاطره انگیز با روحی تازه از راه فرا رسید. گفته اند «خزان به عاشق هجران کشیده میماند» روی زرد و سوخته برگ درختان داستان جدائی جان کاه برگ است، از جان شیرین درخت و شاخه های درهم پیچیده و پریشان آن. بمانند نی از نیستان.
اگر برگ همه درختان جهان را جمع کنند و دفتر ها از آن بسازند و در آن شرح بیداد ستمگران عاشق کش را بنویسند برگها تمام میشوند اما قصۀ ستم بی امان بد کاران به پایان نمی رسد. امّااین همه ی داستان نیست ما از دل در دفتر این برگها داستانها و قصه هائی را میخوانیم که پایان و نتیجه ای خوش و دلکش دارد، در انسوی چهره ی این ناهنجاریها نقب هائی زده شده که ره به جاودانگی ها دارد که باید آنها را بجوئیم و بیابیم. ما در دل این پائیز سوخته جان، بجستجوی نتیجه و ثمری آمده ایم. هنوز می توان در قلب این خزان آتش بجان زده، میوه های تازه ای پیدا کرد که کار همان نقب ها را میکند، باید امیدوار باشیم، باید بگردیم و جستجو کنیم ..... شما هم بگردید ...... شاید آن را یافته باشید ....درود، یکی از آن میوه ها انار است و نوبر آن فصل خزان. چه زیبا سرود شاعر نامدار بهائی نعیم اصفهانی در توصیف انار:
طبیعت لعل ساز لعل تراشیده باز لعل تراشیده را به نقره پیچیده باز
نقرۀ پیچیده را به حقه پیچیـده باز حقۀ پیچیـــده را بنام نامیــــد نار
داستان انار ادامه دارد اما فعلاً بیائید آغاز سال تحصیلی جدید را بهم تبریک بگوئیم و دستان پاک میلیونها دانش آموز عزیز ایرانی را بگرمی و مهر بفشاریم و بگوئیم به کلاس در س خوش آمدید. به هزاران معلم فرزانه و روشن ضمیر تبریک بگوئیم و در ستایش آنان اشعار جان افزا بخوانیم، یادش بخیر باد « معلم خوب و ناز من تو نور ایمانی....»
برای برکت زندگی آنان دعا بخوانیم که اجرشان عظیم است و شغلشان شریف. و بعد از همه این شادمانیها به پدرران و مادران گرامی مخصوصا آنان که نونهالان خود را برای اولین بار به کلاس درس می فرستند و مخصوصاً بخود آن گلهای خندان و به آن فرزندان ایران هزاران درود و شاد باش بفرستیم و به همه بگوئیم آغاز سال تحصیلی 1391 فرخنده باد.
امّا داستان انار چه شد!؟ این انار های زیبا و یاقوت رنگ که ما را وسوسه میکنند تا دانه های آنها را به نخ بکشیم! و گرداگرد این سیاره زمین را انارین کنیم! براستی با آنها چه کنیم؟ آنوقت کره زمین در این کهکشان نارین چه زیبا میدرخشد! رشک جهان می شود و کرات آسمانی را به غبطه می آورد! بیائید برایتان رازی را بگویم تا با آنها چه کنیم؟
اجداد ما هزاران سال قبل شب یلدا یعنی تاریکترین و طولانی ترین شب سال را جشن میگرفتند و به شادمانی می پرداختند و بیدار می ماندند تا نحوست این شب تاریک را از خود دور کنند. در آن شب از جمله، از میوه هائی استفاده میکردند که شبیه خورشید بود و داخلش سرخ و یاقوتی، مثل انار، انار تو سرخ، تا با این آئین و سنت با این خورشید های کوچک، تاریکی ها را از خود دور کنند. آری، انار سرخ رنگ، همان اناری که رمز و نشانی از خورشید درخشان دارد. امّا حالا چه کنیم؟ همه ما که نمیتوانیم انار داشته باشیم؟ خیلی از ما هم نمی نتوانیم انار بخریم! چون میوه ها خیلی گران شده اند! پس چه کار کنیم؟ چه چیزی را نشانه و سمبل خورشید قرار دهیم؟ و آن را توی خانه بیاوریم؟ اگر توانستید بگوئید؟ آفرین ......« دل » ..... یعنی همان قلب که درون سینه همه ما جا دارد. قلب همۀ ما سرخ است و همچون انار، زیباست و میوه جان آدمیست. ما میتوانیم با گرمی و حرارت آن دل که چون انار است، و درون سینه ما با هزاران عشق و امید می تپد، تاریکی های این روزگاران را همه روشن کنیم و نحوست و تیرگی را از خود و دوستانمان برانیم. پس بیائید باهم این دلی را که خداوند مهربان، رایگان بما بخشیده است، این دلی را که چون شمع روشن است، ارجمند بداریم و فروزنده نگاه داریم. این شمع، برافروخته دست قدرت خداوند عزیز است و حیف است او را به بادهای نافرمانی و ستمکاری بسپاریم. بیائید آن را به پرهیزکاری و راستی زنده نگاه داریم و قلب کسی را به غم و ستم نرنجانیم و چراغ دلش را با بی عدالتی وتهمت و دروغ خاموش نکنیم .... به امید روزی که با نور دلهای شما تاریکی های جهان را به یکباره به کناری زنیم و بنور پروردگار، زمین را بهشت برین نمائیم. انار جانتان در سال تحصیلی جدید فروزنده باد.
دوستدار شما ورقا