کنوانسیون حقوق کودک و رفتار ناهنجار با اطفال بهائی در مدارس

یکی از دست آوردهای جهان بشریت در نیم قرن گذشته توجّه خاصی به حقوق مسّلم جوانترین طبقات جامعه یعنی کودکان است که به صدور کنوانسیون (میثاق نامۀ) بین المللی حقوق کودکان منجر شد و جمهوری اسلامی نیز ظاهراً آنرا در سال 1999 امضاء و تصویب کرده است.

متأسّفانه اخبار و گزارشهای متعدد از ایران حاکی است که فشار و آزاریکه از بدو استقرار حکومت اسلامی در مورد بهائیان از زن و مرد اِعمال گشته ابعاد وسیعتری بخود گرفته و اکنون از حیطۀ بزرگسالان به کودکان و نونهالان مظلوم و معصوم در مدارس رسمی کشیده شده است. محیط مقدّس آموزش، جائیکه حقّاً باید کانون محبّت و پرورش قوای جسمی، فکری و روحی اطفال باشد اینروزها تبدیل به میدان آزار و اذیّت جسمانی و روحی نوباوگان و نوجوانانی که تنها گناهشان تعلّق و انتساب به خانوادۀ بهائی اســـــــــــت گردیـــــــــــــــــــــــــــــــــده است.

آموزگاران (!) آن شاگردان بی گناه و مظلوم را در نهایت بیرحمی و بی انصافی در حضور سائر شاگردان به باد مسخره و اهانت گرفته و با گستاخی هرچه تمامتر به مقدّسات دینی و روحانی آنان توهین و ناسزا می گویند و باصطلاح آن کودکان بی پناه را در جلوی انظار همکلاسیها رسوا می کنند و این وظیفۀ مقدّس (!) را آنقدر ادامه می دهند که آن بچّه ها با گریه و قلبی شکسته و آزرده مدرسه را ترک کرده و به خانه پناه برند.

منظور و هدف مرتکبین این عمل ناپسند و غیر اخلاقی که هم مغایر و منافی با اصول انسانیت و وجدان است و هم ناقض موازین میثاق بین المللی حقوق اطفال است که خشونت و پرخاشگری را از هر نوع منع می کند- اینست که از یک طـــــــــــــــــرف بچّه های بهائی را نسبت به دین و آئین پدر و مادر خود بدبین سازند و از طرف دیگر سائر اطفال را از معاشرت و آمیزش با آنان برحذر نمایند بامید اینکه با این "مبارزۀ فرهنگی! " مقدس ریشۀ ایمان کودکان و نوجوانان بهائی را قطع کنند. این سیاست ظالمانه و غیراخلاقی که با هیچیک از اصول حقوق بشر و دستورات و رهنمونهای ادیان الهی سازگار نیست از ترقندهای جدید مبارزه به نیّت تضعیف و امحاء جامعۀ بهائی است.

جای بسی تأسّف است که که عامل اجراء این سیاست شوم بعضی معلّمین و فرهنگیان متعصّب می باشند که حقّاً وظیفۀ خطیر تربیت و پرورش نوباوگان به عهدۀ آنان سپرده شده است.

روانشناسان و علماء تعلیم و تربیت کودکان را به نهالهای نورسی تشبیه می کنند که باید بدستیاری آموزگاران متعهد و باوجدان و با آب محبّت و مراقبت و حرارت توجّه در محیطی آکنده از نشاط، محبّت و احترام به رشد و نموّ جسمانی و روحانی خود پردازند نه آنکه بعکس با خشونت و اهانت گل نورسیدۀ وجود آنان را پرپر کرد و احیاناً با توسل به ضرب و شتم جسمانی ضربـــــــــــــــه ای دائمی بر روح حساس آن کودکان وارد کرد.

بازتاب وقایع و جریانات مدارس ایران و رفتار بد با شاگردان بهائی در بسیاری از رسانه های بین المللی در اروپا و آمریکا موجب شده که بسیاری از اندیشمندان و کارشناسان تربیتی را به حیرت و شگفتی دچار کرده زیرا در آن ممالک چنین رفتار ناهنجاری "جرم" مشهود تلقّی می شود که عاملین آن در دادگاه مورد محاکمه قرار می گیرند حتّی برخورد سخت و خشن والدین به اطفال و یا نادیده گرفتن حقوق و احترام به کودکان (مثلاً خواندن نامه های دفتر خاطرات آنها بدون اجازه ممنوع و غیر قانونی است.

سازمان های دفاع از حقوق کودک سالها است در ممالک جهان برای احقاق حقوق کودکان و نوجوانان (که آنرا تا 18 سالگی معیّن کرده اند) تلاش و فعالیت مستمر داشته و دارند. حتّی در کشور حبشه (اتیوپی، اخیراً برنامه های جامعی در راستای تحقق این هدف شروع و اجراء کرده اند.

یکی از نشانه های تمدن و بلوغ ملّتها را طرز برخورد و رفتار با کودکان می شناسند اگر قوم و ملّتی نسبت به این "طبقۀ ضعیف" جامعه (بواسطۀ صغر سن) بر وفق موازین اخلاقی و انسانی رفتار کند آن ملت را پیشرفته و در غیر اینصورت مورد انتقـــــــــــــــاد قرار می دهند.

فلسفۀ تربیتی در مدارس باید مبتنی بر تقویت حسّ همکاری، دوستی، محبّت و احترام متقابل بین اطفال باشد و نقش معلم در این میان بسیار حساس و اساسی است اگر خدای نکرده "خشت اوّل" را معمار تربیتی یعنی آموزگاران "کج" قرار دهد آثار ناگوار و شوم آن تا سالها در روح و جسم افراد جامعه بصورت کینه، نفاق و تعصّب ادامه خواهد داشت و بعکس اگر درس معلم "زمزمۀ محبّت" و دوستی باشد "جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را"

امیدواریم که موارد گزارش شده از مدارس ایران و خشونت وا هانت به کودکان بهائیان دیگر تکرار نشود و معلّمان و مربیّان راضی نشوند که به خاطر تعصّب و یا انگیزه های دیگر این قشر دانش آموزان بی جهت تحقیر شوند.


ژوئن 2007 هـ مهرپور