گفتاری کوتاه پیرامون مسالهء خاتمیت از زاویهء قرآنی

www.negah28.info

گفتاری کوتاه پیرامون مسالهء خاتمیت از زاویهء قرآنی برای سرور گرامی ِ پژوهنده، علاقمند و جوینده آقای اعلم

کاویان صادق زاده میلانی

با گرمترین درودها بر شما

مقاله و پرسشها و موارد مورد بحث شما را در سایت شما خواندم و بر آزاداندیشی و بیانات دور از تعصّب شما دورد می فرستم.

http://www.akbaralami.com/content/view/149/71/

اگر اجازه بفرمائید مسالۀ مطرح شده شما در مورد معضل خاتمیت را از دید قرآنی آن مطرح کنم.

ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین (بقره 2)

(در آن کتاب شکی نیست که هدایت کنندهء متقیان خواهد بود .خاتمیت حضرت محمد (ص) به معنی پایان وحی الهی به بشر یکی از باورهای اساسی مسلمین است. این ایده و باور منشاء قرآنی ندارد و با روح قرآن و تعالیم آن نیز سنخیت ندارد. قرآن مجید که کتاب آسمانی مسلمانان است خود جوابگوی ادعای خاتمیت است.

سوره اعراف (7) آیهء 35-34:

و برای هر امتی پایانی هست و هنگامی که اجل آنها برسد (آن اجل) آنی پس و پیش برده نمی شود.

35: یا بنی آدم امّا یاتینّکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون.

ای فرزندان آدم بدرستیکه خواهند آمد بر شما پیامبرانی از میان شما و خواهند خواند آیات مرا بر شما و آنهاییکه ایمان بیاورند و اصلاح شوند بیمی بر آنها نیست و یاسی هم شامل حال ایشان نیست.

در اینجا قرآن در بیانی خطاب به مسلمانان می آموزد که هر امتی، حتی امت اسلام پایانی دارد و پایان (اجل) آن با ظهور رسول (پیامبر بعدی) است که از میان خود آنان برانگیخته می شود و آیات الهی بر ایشان نازل می کند. آنهایی که این حقیقت را درک کنند و ایمان بیاورند بر ایشان بیمی نیست. 

خداوند در قرآن به زبان صریح و آشکار ادامه و تسلسل وحی الهی را بیان کرده است و کما اینکه در اعراف آیه 34 از فعل یاتی + نّ + کم خطاب به مسلمین استفده کرده است. در عربی دو نون تاکید داریم ثقیله و خفیفه (ن) و ثقیله بر سر فعل مضارع که وارد بشود معنی آن حتما وقایع آینده است و کذبوا در آیه بعد عطف معنوی به آیه قبلی است و لذا ماضی به کار رفته است. و عرض کنم که توجیه آیه به دلیل اینکه مخاطب آن مسلمین نیست نیز اشتباه است چون چند آیه قبل خداوند جواب این ایراد را هم داده است: (اعراف 31) یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. پس مشخص است که منظور از بنی آدم در این آیه مسلمین هستند و مخاطب یهود و نصاری نیست. آیات 26-36 مخاطبش بنی آدم است و احکام این قسمت متناوبا با دو بیان آغاز می شود یکی قل (خداوند خطاب به حضرت رسول می فرماید: بگو) چون من حرم زینه الله ...(32) و قل انما حرم ربی الفواحش ...(33) و قل امر ربی بالقسط...(29) و دیگری یا بنی آدم تا می رسیم به لکل امه اجل و آیهء بعدی در مورد ظهور آینده رسولان. مخاطب آیات هم حتما باید شامل مسلمین باشد چون اینها احکام و دستوراتی هستند که مسلمین اجرا می کنند.

این آیه که با فعل آینده و نون تاکید ثقیله آمده یعنی که این واقعه یعنی ظهور پیامبران حتما و بدون رد خور در آینده اتفاق می افتد.

کوتاه سخن اینکه در قرآن سورهء اعراف  آیه های 33و34 آشکار و واضح می گوید که هر امتی (یعنی پیروان کتابی آسمانی) پایانی دارد و چون کل در آیه آمده اسلام را شامل می شود و در دنباله آیه می گوید که ای فرزندان آدم از میان شما رسولانی برانگیخته خواهند شد و آیات خواهند داشت. از آنجاییکه آیه به طور شفاف و آشکار نون تاکید ثقیله آورده و نون تاکید ثقیله بر سر فعل مضارع در عربی فقط و فقط معنی مضارع  و حتم الوقوع می دهد پس مساله واضح است.

دیده شده که در مورد مساله استفاده از فعل ماضی کذبوا (در آیهء بعدی) ممکن است سوال پیش آید که چرا فعل ماضی (گذشته) به کار رفته است. این نکته نیازمند کمی دقت است. در آیه بعد نیز که واضحا مربوط به روز قیامت  و بازخواست فرشتگان و ملائکه از کسانی که دین بعدی را به دلیل عدم بصیرت و تقلید کورکورانه نپذیرفته اند آمده است که : قالوا این ما کنتم تدعون ما دون الله آیه 38 . قالوا نیز فعل گذشته است. پس فعل های کذبوا و قالوا از لحاظ معنی زمانی عطف به یاتینّکم شده اند.

این مطلب مهم در بسیاری از آیات  قرآن نیز آمده است. در مورد فتره یعنی گسستگی و فاصله بین دو چیز نیز نیز خداوند واضحا فرموده که حضرت محمد در فتره من الرسل ظاهر شدند یعنی در فاصله و گسستگی بین دو رسول خداوند حضرت محمد را ظاهر فرمودند.

مثلا مائده (19) یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فتره من الرسل. یعنی ای اهل کتاب فرستادیم بر شما پیامبری را در فاصلهء بین رسولان. یعنی حضرت محمد در فاصلهء زمانی بین حضرت مسیح و حضرت بهاء الله ظاهر شده اند.

در مورد مساله فتره نیز برای هر آشنای به زبان عربی معنی آیه شفاف است. فتره من الرسل یک معنی بیشتر ندارد و آن دوره گسستگی و فاصله زمانی بین رسولان است. شما می توانید به کتابهای لغت و صرف و نحو مراجعه کنید. معنی ترکیب فتره من...واضح است. لاروس می نویسد: مدت زمان میان دو زمان با دو پیامبر مانند  یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فتره من الرسل-ای اهل کتاب رسول ما بر شما آمد تا در زمان گسستگی رسولان برای شما تبیین کند. لاروس جلد 2 زیر الفتره.

آیه را به طور کاملتر دوباره تکرار می کنم: یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فتره من الرسل ان تقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر (مائده: 19) ای اهل کتاب به درستیکه آمد رسول ما بر شما در فاصله بین رسولان مبادا اینکه بگوئید بر ما بشارت دهنده ای و انذار دهنده ای وارد نشده است.

در لسان العرب جامع ترین کتاب لغت عربی آمده است که الفتره-ما بین کل نبیین و فی الصحاح: ما بین کل رسولین من رسول الله عز و جل من الزمان الذی انقطعت فیه الرساله.

پس لسان العرب می گوید که فترت فاصلهء مابین پیامبران است. معنی این آیه نیز واضح شد. عرب می گوید ورد علی فتره من التلامیذ یعنی در فاصلهء بین ورود شاگردان وارد شد. علی فتره من الرسل یعنی فاصلهء بین دو رسول مثلا بین حضرت بهاءالله و حضرت مسیح، فاصله ایکه در ما بین آن زمان حضرت محمد مبعوث شدند.

در ضمن این باور که دینی می تواند اساسا دین آخر باشد و با ظهور آن دین خداوند هرچه می تواند به بشر ابلاغ کند تمام شده است و خداوند دیگر چیزی ندارد به بشر بگوید از آموزه های قرآن بسیار دور است. کلام الهی بی نهایت و نامتناهی است و پایان ناپذیر.

در سوره کهف (109) داریم که قل لو کان البحر المداد لکلامات ربّی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربّی و لو جئنا بمثله مدادا –یعنی اگر اقیانوس تبدیل به مرکب بشود و بخواهد کلام الهی را بنویسد اول مرکب تمام می شود و کلمات خداوند تمام نمی شود. و برای روشن شدن مطلب و گمراه نشدن مسلمین در سورهء لقمان (27) مشابه همین مطلب آمده است و لو انّ ما فی الارض من شجره اقلام و البحر یمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله انّ الله عزیز حکیم.—یعنی اگر تمام درختان تبدیل به قلم شوند و هفت اقیانوس تبدیل به مرکب شوند قادر نخواهند بود کلمات الهی را به تمامه بنویسند و ثبت کنند حتی اگر اقیانویهای دیگری نیز به مدد گرفته شود. توجه بفرمائید که کلّ شش هزار و اندی آیه قرآنی را با یک شیشۀ مرکب می توان نوشت ولی کلام الهی بی منتهاست و اقیانوسها نیز کفاف آنرا نمی دهد.

روشنگری و آزادی اندیشه قرآنی را با تفسیر بسته و ضد قرآنی که دست خداوند را با وجود شواهد بسیاری بر خلاف آن بسته می داند مقایسه کنید.

نکتهء دیگری که در رابطه با مسالهء خاتمیت باید آورده شود مسالهء آیات اولیه سورهء بقره هستند. 

در ابتدای سورهء بقره آمده است که: بسم الله الرحمن الرحیم  الم  ذالک الکتاب لاریب فیه هدی لالمتقین

(آن کتاب تردیدی در آن نیست هدایت کنندهء متقّیان است)

نکتهء این آیهء قرآنی نیز واضح است. این کتاب آسمانی، این هدایت کنندهء مومنان و خداترسان، با اسم اشاره به دور در قرآن ذکر شده است. اگر منظور خود قرآن بود که هذا (به معنی این) یا اسم اشاره به نزدیک باید برای آن به کار می رفت و استفاده از اسم اشاره به دور در قرآن برای اشاره به خود آن کتاب بی معنی است. اسم اشارهء ذالک اشاره به کتاب آسمانی بعدی است که مشخص می سازد که خداوند کتاب آسمانی بعدی را نیز برای هدایت بشر خواهد فرستاد.

البته بحث در این جا زیاد است و نمونه مشابه این موارد در قرآن بسیارآمده است تا حجت بر مسلمین کامل باشد ولی من این بحث را با بیان حضرت علی در نهج البلاغه پایان می دهم.

حضرت در خطبهء 71 نهج البلاغه می فرمایند که:

اجعل شرائف صلواتک و نوامی برکاتک علی محمد عبدک و رسولک، الخاتم لما سبق و الفاتح لماانغلق

قرار ده بزرگترین درودها و افزونترین برکتهایت را بر محمد بنده و فرستادهء خود که ختم کنندهء آنچه گذشته است و گشایندهء آنچه بسته و پیچیده است.

این تفسیر حضرت علی از حضرت رسول به عنوان خاتمِ آنچه در پیش بوده و گذشته و فاتح (گشاینده) آنچه بسته و نادانسته است و در آینده باز و دانسته خواهد شد مطلبی عالی و مستلزم دقت است.

با گرمترین درودها و بهترین آرزوها