آزار بهاییان در رژیم پهلوی

تقدیم به همه ی کسانی که می گویند بهائیان در زمان پهلوی مورد حمایت شاه و حکومت بودند.

بعد از انقلاب سال 1357 تمام اسناد و مدارک ظلم و تبعیض در زمان شاه علیه بهائیان به دست رژیم جمهوری اسلامی افتاد ،اما رژیم اسلامی هر گز آن همه ظلم را نه تنها بر علیه ما افشا نکرد بلکه با تحریف و اقدامات یک سویه کوشش در برعکس جلوه دادن موقعیت بهائیان در رژیم شاه شد و با بهائی ساختن های دروغین وحتی اسناد جعلی سعی در تحریف تاریخ و ایجاد فهم مصنوعی در جامعه شد.

آنان به خوبی می دانند که بهائیان در همه حال مورد تهدید و قتل و شکنجه و ازار و اذیت و تعقیب قرار می گرفتند و اگر در این خلال فرصتی می یافتند و اعتمادی به انان می شد آنان فورا رشد و نمو کرده توانایی های خود را ظاهر می ساختند .


در حکومت اسلامی بهائیان را به این دلیل از کار و موقعیت های اجتماعی ممنوع می سازند که می دانند اگر به آنان آزادی دهند آنان فورا ترقی کرده و راه های توسعه و تکامل را در همه ی عرصه ها تسخیر می کنند ،اینست که از ترس ترقی بهائیان ،حکومت اسلامی همیشه انان را مورد تعیض و محرومیت قرار داده و سعی در انهدام موقعیت اجتماعی و حیاتی انان کرده و می کند.
یکی از ماجرا های مشهور آن زمان ماجرای فلسفی بود که شرح آن را با مستنداتی از روزنامه ی آژنگ شماره 86 چاپ طهران مورخ 13 شهریور ماه 1334 به نقل از کتاب لحظات تلخ و شیرین با هم می خوانیم امیدوارم این نوشته ی تاریخی و مهم ،روشنگر ذهن بسیاری از مردم حقجوی کشور ما باشدو همچنین پاسخی است به تلاش های همه افرادی که در سراسر جهان برای رهایی جامعه ی بهائی ایران از چنگال ظلم تلاش کرده و می کنند زیرا نتیجه ی همه ی این مظالم در نهایت پیروزی بهائیان است.

نقل از کتاب خاطرات لحظات تلخ و شیرین صفحه ی265

در چگونگی ضوضای بزرگ ایران و بیان علت و کیفیت خاتمه ی آن

در اواخر نیمه ی اول اردیبهشت ماه سنه ی 1334 شمسی موافق با اوایل شهر رمضان 1374 قمری یعنی در سال چها ردهم سلطنت اعلیحضرت محمد رضا شاه دومین شهریار از خاندان جلیل القدر پهلوی و هنگام زمامداری آقای حسین علا و زمان مر جعیت حاجی آقا حسین طباطبایی بروجردی مجتهد اعلم شیعیان دفعة در ایران وقایع ناهنجاری برای دوستان پیش آمد بدین معنی که از طرف بعض مقامات موثر آخوندی موسوم به محمد تقی فلسفی دستور داده شد که در مسجد سلطانی بر ضد بهائیت سخنرانی کند و اداره ی رادیوی دولتی نیز هر روزه مفتریات تحریک آمیز او را منتشر می کرد و عرق خصومت جهّال مملکت را به حرکت می آورد و در همان ایّام قوای حکومت نظامی حظیرة القدس تهران را غصب کردند و بعد از چند روز گنبد عظیم و زیبای آن را خراب نمودند و بعد در تمام ولایات حظایر قدس به وسیله ی دولتیان اشغال شد و از اجتماعات بهایی جلوگیری به عمل آمد و بالجمله در همه جا احباب مضطرب و نگران و در اغلب اماکن کینه های دیرینه از سینه های دشمنان بهایئت شتم و ضرب و قتل از لسان و ارکانشان ظاهر گشت مثلا در اردستان و آباده احبای الهی را جبرا به مسجد کشیده وادار به اقرار به مسلمانی می نمودند و در صورت امتناع با اعمالی که انسان از استماعش غرق عرق می شود و در قلم از ذکرش حیا و ابا دارد آنها را عذاب می دادند ودر شیراز خانه ی خال اعظم را منهدم کردند و به بیت حضرت نقطه آسیب رسانیدند و اثاث هر دو بیت به اضافه ی اشیای دو سه خانه ی دیگر را به غارت بردند و در ملایر قبور احباب را نبش و اموات را از خاک بیرون کشیده اهانت و در یکی از نقاط دیگر لباس دختر جوانی را در کوچه پاره پاره کردند و بدن عریان آن دوشیزه را در معرض تماشا و استهزای رجّاله گذاردند و در بسیاری از قصبات و دهات به تصرف و احراق اموال و احشام یاران و تفرقه ی خود آنان پرداختند و در نجف آباد از معاملۀ با احباب خودداری کردند و در هرمزک یزد یک زن و شش مرد را از یک عائله با قساوت تمام به شهادت رسانیدند در همین اثنا متحدالمآلی محرمانه به شماره ی 7682 به تاریخ 24/4/1334 از طرف رئیس الوزرای وقت به تمام وزارتخانه ها صادر شد که صورتش این است :
جناب آقای وزیر ...... چنانکه خاطر عالی مسبوق است دولت تصمیم دارد که از هر گونه تبلیغ و عملی که به خلاف دین مبین اسلام و قانون اساسی باشد جلوگیری نماید و چون تبلیغات بهایی و بقای مستخدمینی که به فرقه ی ضالۀ بهایی گرویده باشند در خدمت دولت مشمول این تصمیم واقع می شود لازم است دستور بدهید اولّا مراکز تبلیغاتی بهایی ها در هر نقطه موقوف شود، ثانیا" چون بر طبق مواد 2 تا8 قانون استخدام کشوری مصوب 22 آذر ماه 1301 و مواد 1 تا 5 قانون استخدام قضّات مصوب 25 اسفند 1306 مستخدمینی که متجاهر به فسق یا متظاهر به ادیانی هستند که در قانون اساسی شناخته نشده باید از خدمات دولتی طرد شوند، به پرونده های استخدامی آن وزارتخانه و ادارات تابعه رسیدگی نموده هر یک از مستخدمین را که در اقرار به دین بهایی مصّر باشند از خدمت منفصل نمایند ، البته کمال دقت و بی طرفی و بی قرضی در اجرای این دستور باید مراعات شده ، از هر گونه عملی که مخلّ نظم و احتیاط باشد احتراز گردد . انتهی

خلاصه در این تضییقات شدیدو رستاخیزعظیم که نوعا سابقه نداشت و شرحش بسیار مفصّل است قراین نشان می داد که در ماه محرم و صفر که ایّام عزاداری شهدای کربلا و در عین حال اوقات نمایشهای وحشیانه ی طبقات بی سر و پاست ، جمیع احباب در خطر افتادند لهذا بزرگان امر از تهران به همه جا پیام فرستادند که در آن دو ماه به استثنای اعضای محافل که مدیران جامعه هستند هر کدام از احبا را ممکن باشد به نقطه ای که شناخته نشود سفر کند و هر که از مسافرت معذور باشد خانه ی خود را تغییر داده به محلۀ دیگر برود و ضمنا همگی ساعی باشند ، در مواقع احساس خطر در هر کوی و برزنی که هستند نزدیک به هم باشند که اگر اراذل و اوباش قصد هجوم داشتند پراکنده نباشند تا قوای دولتی که مدعی حفظ امنیّت هستند زودتر بتوانند به فریاد ملهوفین برسند و اگر چنانچه قوای انتظامی مایل یا قادر به حفظ احباب نبودند لا اقّل احبّا خود تا جایی که در قوه دارند از جان و ناموس خویش بهتر بتوانند دفاع کنند ، زیرا دستور سران بهائی این بود که در این هنگامه اولا حظایر قدس بلا دفاع است چه از طرف دولت اشغال می شود و بهاییان در امور اداری مطیع دولت هستند، ثانیا افراد یاران اگر در کوچه و بازار مورد تعدّی و آزار واقع گشتند بر طبق احکام دینی به مراجع امور مراجعه و دادخواهی نمایند و دست به انتقام نگشایند ، امّا اگر اشرار به عزم چپاول و قتل و تجاوز به نوامیس به منازل هجوم آوردند و مسئولین به مدد نرسیدند یا بعض مامورین نا صالح چنانکه پاره ای اوقات اتفاق افتاده با متجاوزین هم دست شدند ، آنگاه خود احباب در داخل خانه ها تا آخرین قطرۀ خون از مال و جان ، خصوصا ناموس خویش دفاع و با هر سلاحی که در دسترس باشد، در مقابل خصم مقاومت کنند، به شرطی که اگر اسلحه گرم به کار میبرند ، دارندۀ جواز باشد . باری در ایّام محّرم که حقیر در تبریز بودم اکثر احباب از یوم قبل از تاسوعا تا سیّم شهادت مظلومان کربلا در امکنۀ معینه جمع شدند و قلیلی به سفر رفتند و برخی که غیر معروف یا به خود و همسایگان خویش مطمئن بودند در منازل باقی ماندند ولی الحمد الله آن ایّام در تمام مملکت به خیر و امنیّت گذشت ، زیرا دولت به کمال دقّت مراقبت کرد چرا که این سختگیری ها اول اخبارش در جراید داخلی سپس در مطبوعات خارجی منعکس گردید و در جمیع ممالک راقیۀ عالم و محافل عظیمۀ بین المللی مورد بحث قرار گرفت و در میان اقوام متمدنۀ دنیا این رفتار ایرانیان در چنین قرنی به توحش و تعصب منسوب گشت ، ایضا بیش از هزار تلگراف از بهاییان کشور های دیگر به شاه و دولت و مجلسین شورا و سنا مخابره و استدعای اجرای عدالت در حقّ بهاییان ایران گردید ، همچنین از بعض نفوس مهمه از قبیل پاندیت نهرو پیشوای هندوستان و خانم روزولت زوجۀ رئیس فقید جمهوری آمریکا نامۀ خصوصی به اعلیحضرت پادشاه ایران خلد الله ملکه درین باره رسید و جمیع امور مذکوره هر چند قدری زمامداران ایران را به فکر انداخت ولی سبب انصرافشان از اقدامات مزبوره نگردید تا وقتیکه قضیّه به سمع سازمان ملل متّحد رسید و شرح آن به قلم جناب احمد یزدانی مجملا نوشته شده است عنقریب خواهد آمد ، آنگاه مقدمین به این عمل در محظور عظیم افتاده دیدند مبادرت به کاری کرده اند که نه می توان ادامه داد و نه متوقّف داشت ، حتّی پاره یی از جراید صریحا نوشتند که این اقدام به نفع بهاییان تمام شد ، زیرا بدین وسیله آوازۀ بهاییت و بسط و اهمیّت آن در بسیط زمین به گوش جهانیان رسید و چه بسا از نفوسی که اسمی از این دین نشنیده بودند به تجسّس افتادند و برای تحقیق راه حظیرة القدس ها را پیش گرفتند . اینک برای نمونه مقالۀ مندرجه در شمارۀ 86 مورخ 13 شهریورماه 1334 روز نامۀ (آژنگ) چاپ تهران را که به طور مختصر و جامع در بارۀ این وقایع نوشته شده درج می کنم و آن مقاله این است :

روزی که آقای فلسفی واعظ اولین صحبت راجع به بهاییان را از مسجد سلطانی نمود و از رادیو پخش شد ، هیچکس تصور نمی کرد که این موضوع دامنۀ وسیعی پیدا کرده و به صورت یک مشکل اساسی مملکت در خواهد آمد ، در این شماره ما اطلاعاتی از جریان این چند ماهۀ اخیر در اطراف این موضوع تهیّه کرده ایم و چون این اطلاعات از منابع گوناگون گرفته شده ما آنها را به صورت شایعات می پنداریم و در صحّت و سقم آنها نمی توانیم یقین کامل داشته باشیم . از همان اوقات که نطق های مخالفت آمیز فلسفی شروع شد، دولت در محظور عجیبی قرار گرفت . از طرفی نمی خواست و نمی توانست در مقابل تقاضای علما و روحانیون دائر به مبارزۀ با بهاییان بدون عکس العمل بوده و موضوع را به سکوت بر گذار کند ، مخصوصا که عده ای از مردم شهرستانها به واسطۀ این تبلیغات و سخنرانی ها سخت تحریک شده بودند و از طرف دیگر مبارزه با دسته ای که اقلیّت چند هزار نفری را در ایران تشکیل می دهد و سابقۀ صد ساله در این مملکت دارد و به قول نیویورک تایمز در اغلب وزارتخانه ها و موسسات و مراجع صاحب نفوذ هستند، دولت را دچار اشکال می ساخت و از طرفی نحوۀ این مبارزه که چگونه باید انجام گیرد که به حیثیّت بین المللی ایران لطمه وارد نسازد دولت را سخت به خود مشغول کرده بود . همین اشکال و محظور عجیب بعدا برای مجلس شورای ملی هم به وجود آمد و همانطور که خوانندگان عزیز اطلاع دارند بالاخره منجر به صدور اعلامیّه و بخشنامه دولت و نطق وزیر کشور در این باره گردید و تمام مراکز بهاییان در ا یران از طرف دولت بسته شد و از کوچکترین تبلیغ و تظاهر آنها سخت جلوگیری به عمل آمد ، به طوریکه اکنون در تمام شهر های ایران فعالیّت بهاییان ظاهرا به حال وقفه است و جلسات آنها که هر روز و هفته و ماه ادامه داشت ، در این چند ماه حتی در منازل آنها هم تشکیل نشده است .

لازم به تذکر است که مجلس سنا از همان ابتدای به وجود آمدن این جریانات به طور زیرکانه پای خود را از معرکه کنار کشید و تا به حال حتی کلمه ای از این بابت در مجلس سنا صحبت نشده است . با خاتمۀ ماه رمضان و پایان سخنرانی های آقای فلسفی تصّور می شد موضوع بالاخره به نحوی به انجام رسد . ولی آنها یی که مسئه را عمیقا مورد بررسی قرار می دادند در این موضوع شک داشتند و بعید می دانستند که قضیّه به این سادگی ها تمام شود. جریانات بعدی نشان داد که حقّ با دستۀ اخیر است . از یک طرف علما و روحانیون به نام کشور این اندازه مبارزه را به هیچ وجه کافی نمی دانستند و تقاضای مبارزۀ همه جانبه و شدیدی را با بهایی ها داشتند و از جمله درخواست آنها ویران کردن تمام محافل و مراکز تبلیغ بهاییان و مصادرۀ اموال متمولین بهایی ، بیرون کردن همگی آنها از ادارات دولتی و ملّی و حتّی تبعید تمامی آنها از ایران بود . این تقاضا در عرض این چند ماه به طرق گوناگون از جلسات هفتگی روحانیون در قم و تهران گرفته تا ملاقات با شاهنشاه و نخست وزیر و بالاخره نطق وعاظ در منابر تهران و شهرستانها و حتّی نطق صفایی نمایندۀ معمم در مجلس شورا و سوال از دولت و به هر صورت انجام انها خواسته شد. از طرف دیگر بهاییان با استفاده از مراکزمتعدّدی که در کشورهای مختلف جهان دارند دست به یک رشته تبلیغات دامنه دار در کشورهای آمریکا و اروپا و آسیا و حتی آفریقا زدند و دولت ایران را متهّم به نقض اعلامیّۀ حقوق بشر و اذیّت و آزار اقلیّت بهایی ایران نمودند .

تبلیغات بهاییان روی چند موضوع تکیّه داشت و از این نکات استفاده می کردند . بستن تمام مراکز تبلیغی آنها در ایران و ضبط آنها از طرف دولت ، خراب کردن گنبد حظیرةالقدس ، مخصوصا عکسی از سرلشکر باتمانقلیچ رئیس ستاد وقت که در حال زدن کلنگ به گنبد حظیرةالقدس بود و در مجلات خارجی چاپ شد، خراب کردن خانۀ باب و بردن اثاثیّۀ آن در شیراز از طرف عده ای ازمردم ، کشتن شش مرد و یک زن بهایی در یکی از دهات یزد ، سنگباران کردن محافل بهایی در رشت و چند شهرستان دیگر . جلوگیری از فروش اجناس به بهاییان و طرد آنها در بعضی نقاط . تبلیغات بهاییان ابتدا به صورت تلگرافهایی بی شمار ، به شاهنشاه و دولت بود و به طوریکه کسب اطلاع شده این تلگراف ها از اغلب ممالک به ایران مخابره شده و در آنها به عملیّات دولت ایران اعتراض شده است . سپس به نطق در مجامع مختلف کشورهای خارجی و مصاحبه با روزنامه نگاران درآمد ، در این زمینه فعالیّت مطبوعاتی بهاییان در آمریکا و اروپا و بعضی کشورهای آفریقایی که اخیرا بهاییان درآنجا نفوذ پیدا کرده اند و مخصوصا در هندوستان وسعت و شدت بیشتری داشت در دو سال پیش که چهار کنفرانس بین المللی بهاییان در خارج از ایران تشکیل شد، یکی از آنها هم در دهلی پایتخت هندوستان منعقد گشت که بعدها خبر تشکیل و تصمیمات آن در یکی از جراید هفتگی تهران چاپ شد در این کنفرانس بهاییان هندوستان و دیگر کشورها که در دهلی اجتماع نموده بودند از نهرو و رئیس جمهور هند و رجال دیگر هندی دعوت کردند و تبلیغات وسیعی براه انداختند ، سه نقطۀ دیگر که کنفرانس تشکیل شد : ویلمت درآمریکا ، استکهلم در سوئد و کامپالا در افریقا بود .
نهرو در اجتماع بهاییان نطقی ایراد کرد و آنها را در تبلیغات خود کاملا آزاد گذاشت. به همین مناسبت در جریان اخیر بهاییان به از جمله کسانی که متوسل شدند تا با دولت ایران وارد مذاکره شود یکی هم نهرو بود. نهروهم ضمن نامۀ مفصلی که چندی پیش به شاهنشاه نوشت به این نکات اشاره کرد و توصیه های دوستانه ای به اعلیحضرت کرد . تبلیغات دیگر بهاییان سوال از سفارتخانه های ایران در ممالک خارجی و مطرح کردن این سوالها در روزنامه بود ، همچنین از مسافرت اخیر انتظام وزیر امور خارجۀ ایران در کشورهای امریکا و اروپا حدّ اکثر استفاده را برده و او را هم مورد پرسش و سوال در این زمینه قرار داد ند و به طوریکه مجلّۀ تهران مصور می نویسد :
انتظام مجبور شده است در یک مصاحبۀ خود در خارج بگوید که نسبت به این اقلیّت تضییقاتی نشده و بعدا هم نخواهد شد . آخرین عمل بهاییان شکایت به سازمان ملل متحّد و شورای امنیّت بوده که به قراراطلاع در ژنو کنگره ای تشکیل داد و لایحه ای در این مورد تهیّه کرده و به سازمان ارسال داشته اند و گویا قرار است به زودی در سازمان مطرح شود ، از طرف دیگر به دنبال این جریانات از طرف دو کشور خارجی پیشنهاد رسمی شناختن بهاییان در ایران به دولت ایران رسیده است . بنا براین همانطور که خوانندگان عزیز ملاحظه می کنند موضوعی که با نطق آقای فلسفی در اولین روز ماه رمضان امسال و روی هر سبب و جهاتی که از بحث ما خارج است شروع شد ، فعلا صورت وسیعتری به خود گرفته و مشکل بزرگی را برای دولت به وجود آورده است در شماره های آینده سعی می کنیم نکات شنیدنی و تازۀ دیگری در این مورد به نظر خوانندگان عزیز برسانیم ، مخصوصا عکس العمل روحانیون را در این مورد و روابط فعلی آنها با دولت ، همچنین اقدامات اخیر دولت را در این زمینه تشریح خواهیم کرد. امّا شرح خاتمۀ غائله به قلم جناب احمد یزدانی که قبلا" وعدۀ درج آن را دادیم این است :

بیانی در باب کیفیّت خاتمۀ واقعۀ هائلۀ سال 1334 هجری

شمسی در واقعۀ هائله ژاژخانی فلسفی واعظ معروف در رمضان سنۀ 1334 هجری شمسی که در تمام ایران حتی در بعضی ممالک اطراف ایران از قبیل عربستان سعودی ضوضا و بلوائی بر ضد اهل بها بر انگیخت که در شرف سفک دماء کثیره و غارت اموال مظلومان و ملهوفان بود ، حواد ث بعدی آن که به تقدیر الهی افق تیرۀ مظالم را تبدیل به آسمان شفاف عزّت و رفعت امرالله و فتح و فیروزی احباء الله و خیبت آمال اهل ضلال گردید حقیقت حیرت انگیز و نشانۀ تاییدات غیبیۀ الهیه بود زیرا در سال 1334 دوستان رحمانی در ایران و اطراف آن مورد اشدّ لطمات و هجمات اعدا قرار گرفتند ، لکن بلا فاصله در سنۀ 1335 ید قدرت منتقم قهّار آتش فتنه و انقلاب را خاموش و بردا و سلاما بر ستمدیدگان فرمود .

تفصیل حوادث بعدی به شرحی که جناب محمودی منشی سابق سفارت آمریکا در تهران که اینک مسافر کشور ایالات متّحدۀ آمریکا هستند و مردی امین و مومن و مورد اعتماد می باشند و تفاصیل را شخصا در اروپا از لسان حامیان و اقدام کنندگان بهایی یعنی اعضاء کمیته ای که به امر مبارک در ژنو سوئیس مامور تظلم و شکایت از آن مظالم به سازمان ملل متحّده بودند استماع و برای این حقیر نقل فرمودند ، اختصارااز این قرار بوده است ، که به عالم بهایی که همواره مقیّد بوده است که با وجود تتابع بلایا و حوادث مولمۀ ایران نسبت به اهل بها حتی المقدور حفظ حیثیّت دولت و ملّت ایران یعنی مملکت وطنی جمال اقدس ابهی را بنماید ، چون در این واقعه سال 1334 اعدای امرالله چنان نقشۀ وسیعی برای انهدام تشکیلات بهایی و انعدام و هلاک اهل بها کرده بودند که دولت علیه ایران هم حمایتی از مظلومان نمی نمود و ممکن بود بلوای عامی برپا شود که خون جمع کثیری ریخته شود ، چنانچه مقدمۀ آن هم به واسطۀ شهادت شهدای هرمزک یزد ظاهر شد ، به ناچار تصمیم به شکایت گرفته شد و در آن موقع چون جامعۀ بهایی عالم به نام "جمعیّت بین المللی بی دولت" در نتیجه تقدیم لوائح مهمه از قبیل اعلامیّۀ بهایی راجع به تعهدّات و حقوق انسانی و اعلامیّۀ حقوق نسوان و غیرهما به سازمان ملل متحّده به رسمیّت شناخته شده بود و رسیدگی به امور این قبیل جماعات بین المللی بی دولت محوّل به شورای قیمومت گردیده بود لذا از طرف جامعۀ بهایی عالم به امر مبارک کمیته ای مرکّب از ایادی امرالله جناب مستر جیا کری و خانم متحّده آمریکایی و غیرهما مامور تنظیم و تقدیم شکایت نامه گشتند و از طرف دیگر کمیته ای هم از جانب شورای قیمومت در ژنو مامور رسیدگی به آن شده بود .
شاکیان مذکور پس از برخورد با مشکلاتی که در تهیۀ مدارک دعوی یعنی عکسهای اسناد لازمه که با مساعی و غیره و تاییدات موفوره رفع مشاکل نموده ، عریضه رابه انضمام اسناد و مدارک مثبته که همۀ آنها حاکی و مشعر بر خرابی حظیرةالقدس مرکزی ایران و ضبط حظایر قدس بلاد دیگر و مضامین و صدمات و بلایای دیگری که به تحریک فلسفی واعظ به احبای الهی وارد شده بود تقدیم هیئت دادرسان عادل نمودند و آنان پس از پذیرفتن عریضۀ شکوائیه باب سالون مقّر خود را بسته به شور پرداختند و پیشخدمت را هم مامور نمودند که کسی وارد محل نشود ، در این موقع بارقۀ تایید الهی رسید و تلگراف مبارک مبنی بر حادثۀ فجیعۀ شهادت هفت نفر بهایی که در یک شب با هجوم جمعیّت کثیری از اشرار سفّاک در هرمزک یزد صورت گرفته بود ، به مستر جیا کری علیه بها ءالله واصل گردید و این مدرکی بود که پیش از جمیع مدارک و اسناد تسلیمی حاکی از وقایع هولناک ایران بر ضّد بهاییان بود و جناب مستر جیا کری می خواستند تلگراف مزبور را هم تسلیم آن هیئت نمایند ولی پیشخدمت مانع شده گفت: دستور داده اند کسی داخل نشود. آنچه اصرار می ورزید ، پیشخدمت مزبور نمی پذیرد ولی جناب مستر جیاکری با شهامت و حول و قوۀ الهی باب سالون را با فشار باز کرده ، بدون اجازه وارد سالون می گردند و در مقابل هیئت کمیتۀ مذکور اظهار می دارند که می دانم خلاف دستور و مقررات داخل شده ولی مشاهده فرمایید که آنچه بیم می رفت واقع شود به موجب این تلگراف شروع گردیده . تلگراف را تسلیم می نمایند ، کمیتۀ مامور رسیدگی پس از ملاحظۀ تلگراف می گویند :

این سند شما بسیار محکم و از سایر مدارک زباندارتر است و خوب کردید آورده ، ارائه دادید و پس از رسیدگی و ثبوت بی گناهی اهل بها و روشن شدن مظالم اعدا تصمیم به اقدام به حمایت مظلومان ایران می گیرند و از قرار مذکور دو نفر از اعضای آن کمیته مامور می شوند که به جناب آقای انتظام وزیر امور خارجۀ ایران که درآن هنگام در بن پایتخت آلمان اقامت داشتند ، مراجعه نمایند و ارائۀ اسناد و مدارک فتنه و فساد اهل طغیان و تذکّر به این که دولت علیۀ ایران منشور اتلانتیک و اعلامیّۀ حقوق بشر را امضاء کرده و متعهد اجرای آنهاست و این که چنین مظالم و تعدیّات آن هم نسبت به یک جمعیّت بی گناه و آرام و صلح پرور به کلی بر خلاف آن تعهدات بوده و هست و رسما تقاضای تغییر رویّه و جلوگیری از بروز حوادث ناگوار نمودند و گفتند که این عملیّات شقاوت کارانه به کلی با عضویت ایران در سازمان ملل متحده متباین و ممکن است به حیثیّت عضویت ایران در جامعۀ ملل لطمه وارد کند و عضویت ایران در آن سازمان جهانی مورد تجدید نظر قرار گیرد. این بود که جناب انتظام وزیرخارجه مذکور حسب الوظیفه مراتب را به عرض اولیای دولت علیۀ ایران رسانده و دولت را از نتائج وخیمۀ ادامۀ فتنه و فساد بر ضدّ مظلومان مطلِع و بر حذر داشتند . این بود خلاصه و مفهوم اظهارات جناب محمودی علیه بهاءالله ، و با این که از جمیع جهات عرایض کتبی و تلگرافی مبنی بر استدعای عدالت و رفع تعدیّات بر بهاییان از طرف بهاییان ممالک مختلفۀ عالم به مراجع رسمی ایران شده بود و حتی بعضی از سران دول از قبیل هندوستان و آمریکا تذکراتی مبنی بر بی گناهی و صلح دوستی و آرامش و سکون و اخلاق حسنۀ بهاییان به دولت ایران شده بود ، معهذا این همه مراجعات اثری نمی نمود ولی اقدام کمیتۀ مامور از شورای قیمومت و مراجعۀ وزیر خارجۀ ایران اثر بخش گردید و دولت ایران بیدار و هوشیارشده، دستورهای محرمانه ای به واسطۀ قوای انتظامی کشوربه همۀ ایالات و ولایات دادند که دیگر به هیچ وجه متعرّض اهل بها نشوند و انقلاب را خاموش کنند و در تهران نیز واعظ فتنه گر مذکور را متعهّد و ملتزم ساختند که دیگر در این باب سخنی نگوید و دهان او را بستند و بعد نیز از طرف وزارت کشور رسما به محفل روحانی ایران مراجعه و تقاضا کردند نمایندگانی معلوم و مامور فرمایند که حظایر قدس اشغال و غصب شده را در هر محل تحویل گیرند این بود که نمایندگان مذکور تعیین و به ولایات رفته ، با حضور روسای محلّی و تشریفات مسّرت بخش بر حسب صورت مجلس ها حظایر قدس را تحویل دادند و این غائلۀ هولناک سال1334 در سال1335 به چنین فتح و ظفر مظلومان منتهی گردید و اهل بها در جمیع ممالک جهان از این تایید و توفیق الهی و موفقیِت درخشان مسرور و شادمان گشتند ، گویا بشارت دانیال نبی که در آخر باب دوازدهم خود می فرماید " خوشا به حال آنکه انتظار کشد و به هزار و سیصد و سی و پنج روز برسد". بدین نحو تحقق خواهد یافت.

باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از نتایج سحراست

احمد یزدانی 27/ آبان 1344 انتهی.
اکنون به کلام خویش رجوع نموده گوئیم این وقایع که فی الحقیقه تازگی داشت و هرگز چنین قیامی عمومی بر ضّد احبّای الهی نشده بود ، اگر چه زحمات و خساراتی مالی و جانی و عرضی وارد ساخت و سبب پریشانی و بی سر و سامانی یک عدّه از احبا حتّی علّت تزلزل و اعراض معدودی از ضعفا گشت، ولی عظمت امر و استقامت احباب را هم نمودار و بسیاری از مخمودان را مشتعل و آتش غیرت در صدور یاران حتّی کسانی که در اوقات عادی جزو اشخاص دور افتاده یا بی مبالات محسوب می شدند برافروخت و این علاوه بر آن بود که صیت امرالله در جمیع اقطار عالم به سمع اعالی و ادانی رسید و هوش و حواس اعاظم، فرمانروایان و افاخم داوران دنیا را به عمق و استواری تعالیم الهی متوجه ساخت ، در مهد آیین نازنین نیز آوازه ی بهائیت به گوش جمیع ایرانی ها رسید به قسمیکه در یک ماه اولی، مهمترین مذاکرات گفتنی و شنیدنی در تمام خانه های ایرانیان از شهری و دهاتی و چادرهای ایلات صحراگرد، اخبار بهاییها بودو چنان این مسئله شیوع و اهمیّت پیدا کرد که پاره ای از مسلمین تصّور می کردند بهاییها خود مسبب این اوضاع بوده و از احباب می پرسیدند آیاچند ملیون پول به فلسفی داده اید که این طور سبب اشتهار دین شما شده است . باری این امور و پاره ای اشغال خصوصی و موانع دیگر در ابتدای ضوضاء و دورۀ اشتداد و امتداد تا انتهای آن سبب وقفه در تالیف این کتاب گردید بعد ازآن هم چنانکه در بعضی از موانع متن کتاب گذشت جزوۀ سفرنامۀ ارض مقصودو یادداشتهای مسافرت های حقیر در دفاتر جداگانه ثبت شده و ان شاءالله خواهد شد لهذا در پاییز سال یک هزار و سیصد و چهل و چهار شمسی مطابق سنۀ یکصد و بیست و دوی تاریخ بدیع یعنی ده سال پس از تالیف کتاب حاضراولا دوباره بدان مراجعه و دقیقا ملاحظه شده حک و اصلاحی در آن به عمل آمد و ثانیا با افزودن شرح اخیر دربارۀ چگونگی ضوضای بزرگ و بیان عواقب و نتایجش به مندرجات کتاب خاتمه داده شده والسلّام علی من اتبّع الحّق و الهدی .